آن کس که حقیقتی را می داند و پنهان می کند، تبهکار است. برتولت برشت

بنی آدم اعضاء یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند- جو عضوی بدرد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار

۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

فرا رسيدن سال 2011 گرامي باد

فرا رسيدن سال 2011 را به تمامي جهانيان تبريک ميگويم اميدوارم درسال جديد صلح ودوستي بر جهان حاکم باشه و همگان درکناريکديگر زندگي شادوسرشار از سلامتي داشته باشند به اميدروزهاي بهتر براي ما وهمه جهان

منع سنگسارتوسط مسيح درانجيل يوحنا

رفتار حضرت عیسی(ع) نیز در شمار مستندات مخالفان سنگسار قرار گرفته است، چنانکه در انجیل آمده است که گروهی از مردم فردی زنا کار را خدمت آن حضرت آورده و خواهان سنگسار او شدند. حضرت عیسی(ع) در پاسخ ایشان گفت: آنان که بی گناهند و تا کنون از ایشان گناهی سرنزده، می توانند او را سنگسار کنند. مردم وقتی سخن حضرت عیسی(ع) را شنیدند از سنگسار زناکار گذشتند و حضرت عیسی(ع) نیز فرمود: من او را می‌بخشمانجیل یوحنا، باب هشتم، /۴-۱۲

خدايي که من ميشناختم

امروز مطلب زيبايي را در وبسايت روزنامه نگار ازاد به قلم اقاي عبادي خوندم که ناخ
وداگاه منو غرق روياهاي دوران کودکيم کرد چقدر اين افکار به افکاردوران کودکد من شباهت داره با اجازه اقاي عبادي اين مطلب رو اينجا ميگذارم تاشما هم ازخوندنش لذت ببريد
یکی از اولین سئوالهایی که در دوران کودکی ام ذهنم را درگیر خودش کرده بود این بود که خدا چه شکلی است؟ مادرم هر وقت از دست کسی به شدت عصبانی می شد رو به آسمان می کرد و به زبان لری می گفت : ای خدایی که چشمهایت سبز است ، برو بالاتر! . صحبت از حدود سی و چهار – پنج سال پیش می کنم که من چهار پنج ساله بودم . من از طریق این جمله ای که مادرم می گفت متوجه شده بودم که خدا در آسمان زندگی می کند و چشمهایی سبز دارد اما اطلاعات بیشتری از او نداشتم . در آن زمان دوست ، همبازی و مشاورم ممد  پسر کربلایی سلمان بود که همسایهء روبرویی ما محسوب میشدند .  ممد نظرش این بود که اگر نه عدد بشکهء فلزی  دویست لیتری نفتی ( که در منازل شهرهای نفت خیز خوزستان فراوان یافت میشدند و به آنها درام نفتی می گفتند) را روی هم بگذاریم و از آنها بالا برویم به خدا می رسیم . من عاشق رسیدن به خدا بودم اما در آن زمان فراهم کردن نه درام نفتی و روی هم گذاشتن آنها و بعد هم بالا رفتن از آن ارتفاع هولناک ( که با محاسبات امروز بیش از ده متر می شود ) طرح قابل اجرایی نبود . حدود سالهای ۱۳۵۵ یا ۱۳۵۶ بود که یک نفر لوله کش برای تعمیر و تعویض لوله ها  و شیرهای آب به منزلمان آمد . چشمانش سبز بود و من تصور کردم این شخص خداست .
اطلاعات من از خدا روز بروز بیشتر میشد و این یافته های فکری را به ممد هم منتقل می کردم . ما مطمئن شده بودیم که خدای چشم سبز ما مرد ریزنقشی هست با موهایی فرفری که لوله می کشد و شیر آب را عوض می کند و علاقهء زیادی هم به چایی و سیگار دارد . یکروز ممد به دیدنم آمد و گفت که متوجه شده است آن آقای لوله کش علیرغم اینکه چشمهایش سبز است و مشخصاتش با خدا تطبیق می کند اما دو کوچه پایین تر می نشیند و زنش با مادر ممد سلام و علیک دارد و خدا نیست . من تلاش جدیدی را برای پیدا کردن و شناخت خدا شروع کردم و موضوع را به مادرم گفتم . مادرم گفت خدا نور است ، نوری که در پارچه ای سبز پیچیده شده . این تنها اطلاعات موثقی بود که در آن زمان از خدا داشتم . یک روز که مادرم برای خرید سبزی خوردن به بازار میوه فروشها می رفت من را هم با خودش برد تا با بیست و پنج ریالی که نقدا” به من داده بود برای خودم هر چه دوست دارم بخرم . بازار شلوغ نبود ولی من احتیاطا” و جهت اینکه گم نشوم چادر مادرم را محکم گرفته بودم . ناگهان چشمم به دستفروشی افتاد که بین سایر میوه فروشها و سبزی فروشهای دستفروش بساط کوچکی  پهن کرده بود و اسباب بازی هایی  دست ساز را می فروخت . از جملهء آنها وسیله ای بود که از یک تکه چوب و قطعه ای پارچهء سبز رنگ ساخته شده بود و وقتی تکانش می داد تق و تق می کرد . فورا” متوجه شدم آنچه را که آن زن عرب دستفروش می فروخت خدا هست. من با خوشحالی دو ریال دادم و خدا را خریدم . لحظهء هیجان انگیزی بود . پارچه ای سبز رنگ که زیر نور آفتاب می درخشید و شکوه خاصی به خدا می داد . البته مادرم معتقد بود چیزی که خریده ام وسیله ای است که برای بچه های شیرخواره تکانش می دهند تا با آن بازی کند و سرش گرم شود و در واقع یک جغجغه است . او تعجب می کرد که چرا من آنقدر به آن جغجغه علاقه دارم . در شگفت بودم از مادرم که نشانی های خدا را خودش به من داده بود اما خدا را می دید و نمی شناخت . من خدا را نشان ممد دادم و او هم تایید کرد که آنچه خریده ام خدا هست . یکی از سرگرمی های من و ممد در عصرهای خنک تابستان خوزستان تکان دادن خدا و شنیدن صدای تق و تقش بود
 مدتی بعد یک زن گدای دوره گرد در محلهء ما پیدایش شد که هفته ای یکی دو بار می آمد و درها ی منازل را می زد و به زبان لری می گفت بخاطر خدا کمک کنید . همان روز اول بچه های محل صدایش کردند خدا . کشف عجیبی بود . همهء تصورات قبلی من دربارهء خدا اشتباه از آب درآمده بود . خدا یک زن مسن لر بود که گدایی می کرد . خدا علاوه بر پول نقد ، کمکهای غذایی را هم طلب می کرد . ما هر بار به خدا چایی خشک ، شکر و گاهی پول می دادیم . وقتی مادرم مشغول به انجام کاری بود و خدا به در خانهء ما می آمد ،  از من میخواست که مقداری شکر یا چایی خشک را به خدا بدهم . من همیشه بسیار بیشتر از آنچه که مادرم میگفت به خدا کمک می کردم . نگاه کردن به چهرهء مهربان خدا برای من  لحظهء شگفت انگیزی بود
مدتی گذشت و خدا دیگر به کوچهء ما نیامد . او اهل روستایی لر نشین بود و شایع شد که شاید مرده باشد . من یک روز از سر ناراحتی و دلتنگی ، از مادرم سراغ خدا را گرفتم و پرسیدم اگر خدا بمیرد دنیا چه میشود؟ مادرم گفت آن گدا خدا نبود . مادرم گفت خدا در آسمان هفتم زندگی می کند و کسی او را ندیده است و فقط یکبار به اصرار مرد فقیری که مصرانه از او خواست به منزلش بیاید و شام مهمانش باشد ، ظاهر شد . مادرم گفت وقتی که آن مرد فقیر و زن و فرزندش کنار سفرهء شام منتظر  خدا بودند ، ناگهان صاعقه ای بر سفره نازل شد و همهء کاسه ها و ظرفها و بشقابها و غذاها پرت شدند و شکستند و از آن به بعد همه فهمیدند که خدا نمی تواند و یا نمی خواهد که در بین جمعیت و منازل این و آن ظاهر بشود . از آن  زمان به بعد من از جستجو کردن و یافتن و دیدن خدا نا امید شدم اما در شبهای زمستان که در آسمان صاعقه میزد ، بیاد خدا می افتادم . گاهی هم  به آسمان صاف و آبی خوزستان خیره میشدم ( که مادرم میگفت آسمان اول است و شش آسمان بالاتر از آن خانهء خداست) و با خودم می گفتم آیا میشود یک روز من هم مثل کبوترهای برادرم پرواز کنم و تا آسمان هفتم بالا بروم و خدا را ببینم؟  این آخرین شناختی بود که  من در سالهای کودکی ام و پیش از انقلاب از خدا داشتم

افتضاح بزرگ درباغ وحش تهران

مروز اعلام شد یکی از دو ببر سیبری که سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان در مقابل تحویل دو پلنگ ایرانی دریافت کرده بود ، در تهران مرد . این ببر بیچاره به دلیل مشکلات تنفسی مرده است تو اين وضعيت هواي تهران که تاحالا 4000نفرازهموطنان فوت کرده اند چه انتظاري ميتوان ازيک ببر بيچاره داشت ؟ايا توليد بنزين نامرغوب ارزش اين همه تاوان رادارد؟

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

وزیر اطلاعات ایران: ایمیل‌های مخالفان را 'رمزگشایی' کردیم

حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران می گوید که ایمیل، مهم ترین ابزار ارتباطی مخالفان دولت در جریان اعتراضات انتخاباتی سال گذشته بود و وزارت اطلاعات با "رمز گشایی" ایمیل‌ها توانست "دشمن" را شکست دهد.
آقای مصلحی امروز شنبه ۴ دی (۲۵ دسامبر) در تهران گفت که دولت آمریکا شبکه های مجازی اینترنتی را "برای مقابله با نظام ایران" راه اندازی کرده بود، اما به دلیل تسلط اطلاعاتی ایران، در استفاده از آنها شکست خورد.
مخالفان دولت ایران در جریان اعتراضات سال گذشته با استفاده از ایمیل، شبکه های اجتماعی اینترنتی و وبسایت هایی مانند فیسبوک، توییتر و یوتیوب، اطلاعات، اخبار و تصاویر فعالیت های خود را رد و بدل و منتشر می کردند و از این طریق توانستند تا حدود زیادی تلاش های حکومت را برای جلوگیری از انتشار گزارش های مربوط به اعتراضات، خنثی کنند.
رهبران مخالفان دولت هم بر لزوم استفاده از شبکه های اجتماعی، از جمله در فضای مجازی، برای مبادله اطلاعات و "گسترش آگاهی" تأکید ویژه ای داشته اند.
اکنون آقای مصلحی می گوید که نهادهای اطلاعاتی ایران با دستیابی به محتوای ایمیل هایی که مخالفان برای هم ارسال می کردند، به جزئیات فعالیت آنها دست یافته اند.
سال گذشته هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران اعلام کرده بود که عده ای از گردانندگان اصلی فعالیت مخالفان در فضای مجازی را شناسایی و بازداشت کرده است.
شخصی به نام "صادقی" که به عنوان مدیر مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سپاه معرفی می شد در اواسط دی ماه سال ۱۳۸۸ اعلام کرد که بازداشت شدگان، اخبار مربوط به ناآرامی های انتخاباتی را از طریق ایمیل و وبسایت های اجتماعی منتشر می کردند.
ظرف ۲۴ ساعت تمام ای میل هایی که رد و بدل می شد به کد و رمز تبدیل شد، ولی ظرف ۴۸ ساعت این رمزها باز شد و این یک شکست سنگین برای آنها بود.
حیدر مصلحی
اکنون آقای مصلحی می گوید که سال گذشته وقتی یکی از مسئولان کشور از "تسلط" نهادهای اطلاعاتی بر ای میل ها خبر داد، "ظرف ۲۴ ساعت تمام ایمیل هایی که رد و بدل می شد به کد و رمز تبدیل شد، ولی ظرف ۴۸ ساعت این رمزها باز شد و این یک شکست سنگین برای آنها بود".
در جریان حوادث پس از انتخابات سال گذشته ایران یک شهروند فرانسوی به نام کلوتید ریس بازداشت و محاکمه شد که یکی از اتهامات او، ارسال اطلاعات و تصاویر مربوط به اعتراضات انتخاباتی به خارج از ایران توسط ایمیل بود.
برگرفته از بي بي سي

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

مقام زن درایران باستان


براي درك وضعيت زنان در ايران و نقش آنها در زندگي سياسي بايد بستر تاريخي ـ اجتماعي و مسائل بنيادين، مانند مقام و منزلت زن در جامعه، ملهم از مجموعة ارزشها، اعتقادها و باورها، حضور تاريخي مستقيم و غير مستقيم آنها در سياست و نقش‌آنها در تحولات اجتماعي ـ سياسي كه همگي عناصر اساسي در پديد آوردن فرهنگ سياسي جامعه است را مدّ نظر داشته باشيم، وضعيت حال هر پديده اجتماعي بدون شناخت پيشينة تاريخي و عقايد و ارزشهاي حاكم بر جامعه ميسر نيست.
كشور ايران كه در طول تاريخ خود، همواره از مراكز مهم تمدن دنيا با فرهنگ و تمدني شكوفا و غني به حساب آمده است. زنان به عنوان نيمي از جمعيت جامعه نقش مهم و اساسي در شكل گيري و گسترش تحولات اجتماعي، سياسي، اقتصادي، مذهبي و ... اين مرز و بوم داشته اند. البته اطلاعات و دانستني ها دربارة وضعيت زنان در ايران مانند همه نقاط جهان كم و گاهي متناقض است و از طرف ديگر، تاريخ سياسي زنان از تاريخ سياسي مردان جدا نيست و همه تواريخ حول محور پادشاهان نوشته شده است. در نتيجه درك شرايط تودة مردم و از جمله جامعة زنان ايران مشكل است. در تاريخ ايران باستان زنان از مقام و موقعيت بالايي برخوردار بوده اند. به عنوان مثال در دورة حكومت ايلاميان، مرداني كه از وارثان ملكه نخستين بودند اجازه سلطنت داشتند. پرستش الهه هاي زنان متداول بود. زن جاودانه و قابل احترام بود و نسب خانواده را حفظ مي كرد، الهة مادر در رأس خدايان ايلامي قرا رداشت و موجب باروري و سودبخشي همه پديده هاي طبيعت مي شد باستان شناسان پيكره هاي بسياري از الهه هاي مادر را كشف كرده اند كه حاكي از مقام و موقعيت زن بود و يا شاتن هاي زن (مسئولان امور ديني جامعه) كه از جايگاه اجتماعي آنان خبر مي داد.
براساس منابع و ماخذ تاريخي، مقام و موقعيت و حرمت زنان در ايران باستان نسبت به ساير ممالك هم عصر خود، بهتر بوده است. زماني كه در يونان قديم زنان، حتي شهروند هم به حساب نمي آمدند، در ايران پادشاهي هماي و جنگ هاي گرد آفريد جزيي از تاريخ است.
 زماني كه اعراب دختران خود را زنده بگور مي كردند، در ايران دختران خسروپرويز، آذرميدخت و پوراندخت، فرمانروايي مي كردند. در دوران بربريت اروپاي شمالي، زنان مسلمان ايراني مانند ريحانه، دختر حسين خوارزمي، در علم نجوم متبحر بودند.
در بين النهرين (حكومت بابليان) زن از شوهر ارث مي برد، ارثية او جهيزيه و مهريه اش بود. زن در حكومت آشور هيچ حقي نداشت اما در ايران در عصر ايلامي ها براساس گل نوشته ي به جا مانده از آن حكومت، مرد هنگام مرگ، مايملكش را با رضايت كامل به همسرش مي بخشيد و پس از آن تنها فرزنداني مي توانستند وارد خانه شوند كه حرمت مادر را نگه مي داشتند. البته بايد توجه داشت كه اصولاً نوسانات مدارج حقوقي و مقام زن در هر دوره به مقتضيات زمان و وضعيت محيط و نوع مناسبات اجتماعي بستگي داشته است. پايه و ارزش مدارج نقش هايي كه زن در جامعه ايفا مي كرد، به نسبت آزاديي بود كه در موقعيت هاي گوناگون اجتماعي برخوردار بوده است. بدين معنا كه اين حقوق و مقام زن در دوران ما قبل تاريخ، ايران باستان، پس از اسلام و امروز همواره تابعي از موقعيت عصر خود بوده است.
دوره حكومت مادها در تاريخ ايران، دورة انتقال عصر مادرسالاري به پدر سالاري است، براساس اسناد و مدارك موجود دوران اولية زندگي اجتماعي انسان (عصر حجر و عصر مفرغ) دورة مادر سالاري بوده اما پس از شروع عصر آهن و تكامل ابزار كار با يك تحول تاريخي نقش زن و مرد روبرو مي شويم كه مصادف با دورة حكومت مادها است. در اين دوره حقوق زن و مرد در جامعه با هم مساوي بود. در امور سياسي و حتي در حق توارث سلطنت نيز مساوري بودند. دياكونف در كتاب (تاريخ ماد) مي گويد:» در ميان مادها و پارسيان و مصريان دختر پادشاه و داماد او مي توانند به جاي او بنشينند.« در عصر حكومت هخامنشيان زمينه اجتماعي مقام زن بر مبناي مفاهيم عدالت و مردمي عصر خود استوار بود. زن در اين دوره در امورسياست، تعليم و تربيت و سرنوشت ميدان جنگ نقش داشته است.
مقام و منزلت زن در دورة هخامنشيان تا آنجا بود كه چون اسكندر، داريوش سوم را شكست داد و مادر او اسير شد، پادشاه ايران طي سومين نامه خود به اسكندر حاضر شد به خاطر آزادي مادرش گذشته از 30 هزار تالان پول، پسرش نيز نزد اسكندر به گروگان باقي بماند. در مورد مقام و موقعيت زن در دوره حكومت اشكانيان اطلاعات چنداني در دست نيست اندك اطلاعاتي كه وجود دارد، حكايت از آن دارد كه نقش ملكه هاي اشكاني زياد نبوده و آنها در امور سياسي و دولت زياد مداخله نكرده اند. البته فقط در يك مورد از ملكه موزا، همسر فرهاد چهارم ذكر شد. كه با پسرش فرهاد پنجم در سلطنت مشاركت داشته است.
در عصر اشكانيان زن موهبتي براي برقراري صلح ميان اقوام مختلف و ملتها بوده و پيوند زناشويي با آنها سبب اتحاد، وحدت و صلح، امنيت بوده است. در دورة ساسانيان، مقام و موقعيت زنان در جامعه اهميت زيادي داشته است. زنان نقش موثري را در بين تمام طبقات جامعه ايفا نمودند و به بالاترين مقام رسيده و سلطنت كرده اند. البته فقط زنان طبقات بالاي جامعه از امتيازات خاصي برخوردار بودند تاريخ دربارةوضعيت توده زنان سكوت كرده است و به اين مقوله پرداخته نشده است.
براساس منابع موجود، مذهب زرتشت در ايران قبل از اسلام زمينه ساز مناسبي براي حرمت زنان بوده است. زن در مذهب زرتشت و در كتاب اوستا از ارزش و كرامت و احترام والايي برخوردار است. زن نگهدارندة روشنايي آتش و ركن اساسي خانواده است. در اساطير زرتشت زن و مرد هر دو شاخة يك ريواس هستند. در كتاب مقدس زرتشتيان (اوستا) بارها و بارها بر تساوي حقوق زن و مرد تاكيد شده است. مادر از احترام خاصي برخوردار است در دينكرت، به زنان حق مالكيت داده شده است و در مرگ شوهر معادل پسر متوفي ارث به او تعلق مي گيرد. در نزد مانويان، زنان ارج و منزلت خاصي در جامعه داشته اند زن حتي مي توانست جز طبقه برگزيدگان ديني قرار گيرد و به عنوان مبلغ مذهبي يا فقيه ديني به جامعه، دين و آيين خود خدمت كند. بنابراين زنان در طول تاريخ ايران در تحولات جامعه نقش مهم و اساسي داشته اند و همدوش مردان در صحنه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي، مذهبي و ... حضور داشته اند در نتيجه بدون نگرش مثبت و بهره گيري از توان جمعيت زنان در جامعه نمي توان به آينده مطلوب انديشيد و به توسعه كه فصل مشترك همه مطالعات علوم انساني است دست يافت.
منبع: انجمن پاتوق ایرانیان 88

جايگاه زن درعصر جاهليت

  زنان عرب در دوره‏ى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اوليه انسانى بهره‏اى نداشتند، بلكه از هر حيوانى پست‏تر و زبون‏تر به شمار مى‏رفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپايان رفتار مى‏كردند و آنان را به صورت كالا در معرض خريد و فروش قرار مى‏دادند.
زنده به گور كردن دختران در ميان پاره‏اى از اعراب به ويژه طايفه اسد و تميم رواج داشت. اينان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مى‏كردند. (1)
اين عمل جنون‏آميزشان بدان خاطر بود كه مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآيند و موجب ننگ و عارشان گردند و نيز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بيگانه ازدواج كنند، سبب ازدياد نفوس‏شان گشته و در نتيجه به روزيشان افزوده خواهد شد و اين، موجب شكست اينان مى‏شود، ولى قرآن كريم علت اصلى كشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مى‏داند.
«فرزندانتان را از بيم تنگدستى مكشيد. ما به آنان و به شما روزى مى‏رسانيم.»(2)
«فرزندانتان را از بيم ندارى و تنگدستى مكشيد. ما به شما و آنان روزى مى‏رسانيم.»(3)
در اين دو آيه شريفه علت اصلى فرزندكشى بيم ندارى و گرسنگى معرفى شده است.
به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل ديگر، هرچه باشد، سبب شدند كه زنده به گور شدن دختران در ميان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآيد و به ديگر قبايل سرايت كند.
قرآن كريم درباره وضع زن در جاهليت و عكس‏العمل مرد نسبت به او چنين مى‏فرمايد: «وقتى به مردى خبر داده مى‏شد كه دخترى پيدا كرده، رنگش از خشم تيره مى‏شد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مى‏گشت. سپس يا با نهايت بى‏علاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مى‏كرد و يا كودك بى‏گناه را زير خاك پنهان مى‏نمود.» (4)
نحوه دختركشى در ميان قبايل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مى‏بريدند و بعضى ديگر از بالاى كوه پرتاب مى‏كردند و گروهى نيز در آب غرق مى‏كردند.

روستایی در ایران که، مدرسه ی آن با سنگ و کلوخ بجای نیمکت + عکس

از یک طرف پشت میزنشینان در مصاحبه های بلندبالا دم از تجهیز روستاهای بالای 20 خانوار می زنند و می گویند هیچ روستایی در کشور بدون مدرسه نیست و از طرف دیگر روستاهایی را وجود دارند که هم جمعیت آن بالای 20 خانوار است و هم بدون مدرسه و سرپناهند !
مصداق این تناقض ادعاها روستای دشت لیر از توابع اندیکاست که 30 دانش آموز آن به جای نشستن بر میز و نیمکت بر سنگ و کلوخ می نشینند و زیر آسمان آبی تلمذ می کنند!
این دانش آموزان در سرمای زمستان و گرمای تابستان بی سرپناه هستند
 
منبع پارسینه

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

ژنرال آمریکایی ایران را به پشتیبانی از طالبان متهم کرد

ژنرال استانلی مک کریستال، فرمانده آمریکایی نیروهای بین المللی در افغانستان، ایران را به حمایت از شورشیان طالبان متهم کرده است.
ژنرال مک کریستال یکشنبه ۳۰ مه (نهم خرداد) گفت که نیروهای بین المللی (آیساف) برای جلوگیری از کمک ایران به طالبان تلاش می کنند.
او گفت که ایران در داخل این کشور، پیکارجویان طالبان را آموزش می دهد.
مقام های ایران بارها اتهام حمایت از طالبان را رد کرده اند.
آن ها حضور نظامی آمریکا و کشورهای متحدش در افغانستان را دلیل اصلی بی ثباتی این کشور می دانند.
ژنرال مک کریستال تاکید کرد ایران به عنوان همسایه افغانستان، کمک هایی مفید و سازنده به این کشور کرده است، ولی به گفته او: "مدارک روشنی درباره فعالیت های ایران از جمله در مواردی تامین تسلیحات و آموزش نظامی طالبان وجود دارد که (اقدامی) نابجاست."
ژنرال آمریکایی همچنین گفت که از داخل ایران به طالبان اسلحه فرستاده شده است.
او در این خصوص جزئیاتی ارائه نکرد.
جمهوری اسلامی ایران با دولت افغانستان روابط دوستانه ای دارد و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری این کشور از نخستین رهبرانی بود که پیروزی حامد کرزی در انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری را تبریک گفت.
دریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، ۳۱ مارس امسال ایران را به فرستادن "محموله های بزرگ اسلحه" به ولایت قندهار، در جنوب افغانستان متهم کرد.
ولایت قندهار در جنوب افغانستان یکی از مراکز فعالیت شورشیان طالبان است.
انتظار می رود به زودی عملیات مشترک نیروهای بین المللی و ارتش افغانستان برای پاکسازی این ولایت از طالبان آغاز شود.
گفته می شود عملیات پاکسازی قندهار در ماه ژوئن و قبل از آغاز ماه رمضان به اجرا گذاشته شود.
شورشیان یکشنبه به کاروان تدارکاتی نیروهای بین المللی در ولایت شرقی غزنی حمله کردند و چند خودرو را به آتش کشیدند.
یک سرباز آمریکایی نیز یکشنبه در درگیری های جنوب افغانستان کشته شد.
تلفات نیروهای آمریکا که نه سال است در افغانستان مستقر شده اند هم اکنون به هزار نفر رسیده است.
این در حالیست که برای اولین بار تعداد نیروهای این کشور در افغانستان از تعداد نیروهایش در عراق بیشتر شده است.

ناتو: یک ایرانی به اتهام قاچاق اسلحه برای طالبان دستگیر شده است

یک ایرانی به دلیل قاچاق اسلحه برای گروه شورشی طالبان در جنوب افغانستان دستگیر شده است.
فرماندهی نیروهای ناتو مستقر در افغانستان در اطلاعیه ای گفته است که این شهروند ایرانی در روز شنبه، 18 دسامبر، در جنوب افغانستان دستگیرشده و افزوده است که وی "از رابط های کلیدی در ارسال اسلحه از ایران برای طالبان بوده است."
نیروهای ناتو در نخستین اطلاعیه خود در مورد بازداشت این فرد، او را یکی از اعضای نیروی قدس، واحد برون مرزی سپاه پاسداران ایران، معرفی کرده بودند.
ساعاتی بعد، نیروهای بین المللی کمک به امنیت افغانستان، آیساف، با انتشار اصلاحیه ای اعلام کردند که فرد بازداشت شده، عضو نیروی قدس نیست هر چند ممکن است با شمار زیادی از سازمان های مرتبط با گروه های شورشی در تماس بوده باشد.
بیانیه نیروهای آیساف می افزاید: "مردی که اکنون در بازداشت است یکی از رابط های ارسال سلاح مستقر در قندهار است که با رهبران طالبان در این ولایت ارتباط مستقیم دارد."
این اولین بار نیست که ایران متهم شده از اقدامات شورشیان در افغانستان حمایت می کند.
یکی از سخنگویان نیروهای بین المللی کمک به امنیت افغانستان گفت: "دلیل دستگیری این فرد کمک به نقل و انتقال سلاح بین ایران و ولایت قندهار از طریق ولایت نیمروز" بوده است.
او در ولسوالی "ژیری" در قندهار در بازداشت به سر می برد؛ ولایت قندهار به عنوان زادگاه جنبش طالبان شهرت دارد.
یکی از مقام های ارشد امنیتی افغانستان در قندهار گفت نیروهای ائتلاف مدتی فرد بازداشت شده را تحت نظر داشته اند.
او به بی بی سی گفت: "ماموران اطلاعاتی ایران به طالبان کمک می کنند و در جنوب قاچاق مواد مخدر می کنند. ما هر روز با این مسئله درگیر هستیم. اکنون همه این واقعیت را می دانند. نیروهای بین المللی این مرد را بازداشت کرده اند و مدتی بود که گفتگوهای تلفنی او را استراق سمع می کردند و ارتباطات الکترونیکی اش را تحت نظر داشتند."
بلال سروری، گزارشگر بی بی سی در کابل، می گوید ظن به ایران که بمب های کنار جاده ای و دیگر مواد منفجره در اختیار طالبان در جنوب و غرب افغانستان قرار می دهد، گسترده است.
به گفته گزارشگر بی بی سی در کابل مقام های اطلاعاتی افغانستان در خفا این ظن را مطرح کرده اند که نیروهای امنیتی ایران در امور افغانستان دخالت می کند اما این مقام ها تمایلی ندارند علنا اتهامی به ایران وارد کنند.
مقام های امنیتی افغانستان گفته اند که اخیرا شمار زیادی به ظن جاسوسی برای ایران دستگیر شده اند و این اولین بار است که یکی از دستگیری ها علنی شده است.
از مقام های اطلاعاتی غربی نقل قول شده که ایران شمار زیادی از پیکارجویان القاعده را از زندان آزاد کرده اند تا به آنها کمک شود در مناطق مرزی پاکستان مجددا سازماندهی کنند.

تاريخچه کريسمس

سرچشمه این جشن را در مهرپرستی -که کیش رومیان پیش از گرویدن به مسیحیت بود- می‌دانند. "کریسمس"، جشنی که هر ساله نوید آغاز سال نوی میلادی را به جهانیان می‌دهد، یک جشن مذهبی برای مسیحیان است که در طول تاریخ خود، دگرگونی‌های بسیاری را تجربه کرده است. آنگونه که از تاریخ بر می‌آید، کریسمس در قرن چهارم میلادی که امپراطوری روم (بیزانس) بطور رسمی آیین مسیحیت را پذیرفت، در دنیای غرب رایج شد و به مرور زمان، نشو و نما گرفت....

مورخان می‌گویند این جشن گرچه متعلق به مسیحیان است اما در اصل از ایران باستان و آیین "مهر" (میترائیسم) گرفته شده و به همین دلیل، با دی و شب یلدای ایرانی همزادی و اشتراکات فراوان دارد. آنان در این زمینه به اختلاف نظرهای موجود بر سر سالروز ولادت حضرت عیسی(ع) استناد می‌کنند و می‌گویند که بحث میان بزرگان عالم مسیحیت و تاریخ نگاران درباره روز میلاد آن حضرت چنان زیاد است که نمی‌توان در این باره، روزی را مشخص کرد.
زمان "کریسمس" اکنون نیز میان شاخه‌های مختلف مسیحیت اعم از ارتدوکس ، کاتولیک و پروتستانها، متفاوت است و هریک، مبنایی را برای آن تعیین کرده‌اند گرچه همگی به سالروز تولد "مهر" (میترا) - خدای پاکی- در ایران باستان نزدیکند. آداب و رسوم کریسمس نیز در طول زمان دچار دگرگونیهای بسیار شده است به‌گونه‌ای که می‌گویند هدیه‌دادن و شیرینی‌های متنوع و رنگارنگ آن در قرن نوزدهم میلادی توسط تاجران یهودی در اروپا رایج شد. عده بسیاری نیز معتقدند که "بابانوئل"، شخصیت افسانه‌ای که مسیحیان را در ایام کریسمس با هدایای خود، خوشحال می‌سازد، در واقع از عمو نوروز ایرانی الهام گرفته و در ابتدا، لباسی سبز بر تن داشته است. علت تغییر رنگ بابانوئل به لباس قرمز مشخص نیست و به همین دلیل، امروزه عده‌ای - به طنز یا جدی- معتقدند که شرکت کوکاکولا، چنین رنگی را به آن داده است. بابانوئل پیش از این به کودکان هدیه می‌داد اما چند دهه است که به لطف تبلیغات دنیای مصرف، دادن هدیه به بزرگان را نیز مد کرده است .



 آئین های کریسمس

با وجود این، برگزاری کریسمس در کشورهای مختلف مسیحی بنا به سنت و رسم و رسوم آنان، تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارد. مردم برای جشن گرفتن تولد حضرت عیسی مسیح(ع) به کلیساها می‌روند. در این دوران، به خصوص رایج است که مسیحیان از دستورهای حضرت عیسی(ع) پیروی می‌کنند.

http://3gh.blogfa.com/post-171.aspx منبع

فرا رسيدن کريسمس بر مسيحيان گرامي مبارک باد

فرا رسيدن کريسمس بر مسيحيان گرامي مبارک باد

پاسخ متکی به اظهارات رئیس جمهور در استانبول

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

درباب قصاص

باب دوم - قصاص عضو


فصل اول ـ تعاریف و موجبات قصاص عضو

ماده 269 ـ قطع عضو و یا جرح آن اگر عمدی باشد موجب قصاص است و حسب مورد مجنی‌ علیه می‌تواند با اذن ولی امر جانی را با شرایطی که ذکر خواهد شد قصاص نماید.
تبصره 1 ـ مجازات معاون جرم موضوع این ماده سه ماه حبس تا یک سال است‌.
تبصره 2 ـ در مورد این جرم چنانچه شاکی نداشته و یا شاکی از شکایت خود گذشت کرده باشد یا موجب قصاص نگردیده ولیکن ‌سبب اخلال در نظم جامعه یا خوف شده یا بیم تجری مرتکب یا دیگران باشد موجب حبس تعزیری از سه ماه تا دو سال خواهد بود و معاون جرم به حبس از دو ماه تا یک سال محکوم می‌شود.
ماده 270 ـ قطع عضو یا جرح آن سه نوع است‌:
عمد، شبه عمد، خطاء که احکام دو نوع اخیر در فصل دیات خواهد آمد.
ماده 271 ـ قطع عضو یا جرح آن در موارد زیر عمدی است‌:
الف ـ وقتی که جانی با انجام کاری قصد قطع عضو یا جرح آن را دارد چه آن کار نوعا موجب قطع یا جرح باشد یا نباشد.
ب ـ وقتی که جانی عمدا کاری انجام دهد که نوعا موجب قطع یا جرح عضو باشد هر چند قصد قطع یا جرح نداشته باشد.
ج ـ وقتی که جانی قصد قطع عضو یا جرح را ندارد و عمل او نوعا موجب قطع یا جرح نمی‌باشد ولی نسبت به مجنی علیه بر اثر بیماری ‌یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و مانند اینها نوعا موجب قطع یا جرح باشد و جانی به آن آگاهی داشته باشد.


فصل دوم ـ شرایط و کیفیت قصاص عضو

ماده 272 ـ در قصاص عضو علاوه بر شرایط قصاص نفس شرایط زیر باید رعایت شود:
1 ـ تساوی اعضا در سالم بودن‌.
2 ـ تساوی در اصلی بودن اعضا.
3 ـ تساوی در محل عضو مجروح یا مقطوع‌.
4 ـ قصاص موجب تلف جانی یا عضو دیگر نباشد.
5 ـ قصاص بیشتر از اندازه جنایت نشود.
ماده 273 ـ در قصاص عضو ، زن و مرد برابرند و مرد مجرم به سبب نقص عضو یا جرمی که به زن وارد نماید به قصاص عضو مانند آن‌ محکوم می‌شود، مگر اینکه دیه عضوی که ناقص شده ثلث یا بیش از ثلث دیه کامل باشد که در آن صورت زن هنگامی می‌تواند قصاص ‌کند که نصف دیه آن عضو را به مرد بپردازد.
ماده 274 ـ عضو سالم در برابر عضو ناسالم قصاص نمی‌شود و فقط دیه آن عضو پرداخت می‌شود لکن عضو ناسالم در برابر عضو سالم‌ قصاص می‌شود.
ماده 275 ـ در قصاص عضو تساوی محل معتبر است و باید در مقابل قطع عضو طرف راست‌، عضو همان طرف و در مقابل طرف چپ ‌عضو همان طرف جانی قصاص شود.
تبصره ـ در صورتی که مجرم دست راست نداشته باشد دست چپ او و چنانچه دست‌چپ هم‌نداشته‌باشد پای او قطع خواهد شد.
ماده 276 ـ جرحی که به عنوان قصاص وارد می‌کنند باید از حیث طول و عرض مساوی با جنایت باشد و در صورت امکان رعایت ‌تساوی در عمق نیز لازم است‌.
تبصره ـ در جراحت موضحه و سمحاق ، تساوی در عمق شرط نیست و مماثلت عرفی کافی است‌.
ماده 277 ـ هرگاه در قصاص جرح رعایت تساوی ممکن نباشد مانند بعضی از جراحت‌های عمیق یا در موارد شکسته شدن استخوانها یا جابجا شدن آنها به طوری که قصاص موجب تلف جانی یا زیاده از اندازه جنایت گردد باید دیه آن داده شود چه مقدار آن دیه شرعا معین ‌باشد یا با حکم حاکم شرع معین گردد.
ماده 278 ـ قصاص عضو را می‌شود فورا اجرا نمود و لازم نیست صبر کنند تا وضع جرح روشن شود، پس اگر قصاص اجرا شود و جرح ‌منجر به مرگ مجنی ‌علیه گردد در صورتی که جنایت عمدی باشد جانی به قصاص نفس محکوم می‌شود لکن قبل از اجرای قصاص نفس‌باید دیه جرحی که قبلا به عنوان قصاص عضو بر جانی وارد شده به او پرداخت شود.
ماده 279 ـ برای رعایت تساوی قصاص با جنایت باید حدود جراحت کاملا اندازه‌گیری شود و هر چیزی که مانع از استیفای قصاص یا موجب ازدیاد آن باشد باید برطرف گردد.
ماده 280 ـ اگر در اثر حرکت جانی قصاص بیش از جنایت شود قصاص‌ کننده ضامن نیست و اگر بدون حرکت مجرم قصاص بیش از جنایت شود در صورتی که این زیاده عمدی باشد قصاص‌ کننده نسبت به مقدار زاید قصاص می‌شود و در صورتی که عمدی نباشد دیه یا ارش مقدار زاید به عهده قصاص‌کننده می‌باشد.
ماده 281 ـ اگر گرمی یا سردی هوا موجب سرایت زخم بشود باید قصاص در هوای معتدل انجام گیرد.
ماده 282 ـ ابزار قصاص باید تیز و غیرمسموم و مناسب با اجرای قصاص و قطع و جرح مخصوص باشد و ایذای جانی بیش از مقدار جنایت او ممنوع است‌.
ماده 283 ـ هرگاه شخصی یک چشم کسی را کور کند یا درآورد قصاص می‌شود گرچه جانی بیش از یک چشم نداشته باشد و چیزی به‌عنوان دیه به او داده نمی‌شود.
ماده 284 ـ هرگاه شخصی که دارای دو چشم است چشم کسی را که فقط دارای یک چشم است در آورد مجنی‌علیه می‌تواند یک چشم‌ جانی را قصاص کند و نصف دیه کامل را هم دریافت نماید، یا از قصاص یک چشم جانی منصرف شود و دیه کامل بگیرد مگر درصورتی که مجنی ‌علیه یک چشم خود را قبلا در اثر قصاص یا جنایتی که استحقاق دیه آن را داشته است از دست داده باشد که در این‌ مورد می‌تواند یک چشم جانی را قصاص کند و یا با رضایت جانی نصف دیه کامل دریافت نماید.
ماده 285 ـ هرگاه شخصی بدون آسیب به حدقه چشم دیگری بینایی آن را از بین ببرد فقط بینایی چشم جانی مورد قصاص قرار می‌گیرد و اگر بدون آسیب به حدقه چشم جانی قصاص ممکن نباشد جانی باید دیه آن را بپردازد.
ماده 286 ـ چشم سالم در برابر چشم‌هایی که از لحاظ دیدن متعارف نیستند قصاص می‌شود.
ماده 287 ـ هرگاه شخصی مقداری از گوش کسی را قطع کند و مجنی‌علیه قسمت جدا شده را به گوش خود پیوند دهد قصاص ساقط‌ نمی‌شود و اگر جانی بعد از آنکه مقداری از گوش او به عنوان قصاص بریده شد آن قسمت جدا شده را به گوش خود پیوند دهد هیچ‌کس‌نمی‌تواند آن را دوباره برای حفظ اثر قصاص قطع کند.
ماده 288 ـ قطع لاله گوش که موجب زوال شنوایی بشود دو جنایت محسوب می‌شود.
ماده 289 ـ هرگاه شخصی بینی کسی را قطع کند مجنی علیه می‌تواند قصاص نماید گرچه بینی مجنی‌ علیه دارای حس بویایی نباشد.
ماده 290 ـ هرگاه شخصی زبان یا لب کسی را قطع نماید با رعایت تساوی مقدار و محل‌، مورد قصاص قرار می‌گیرد.
تبصره ـ در صورتی که فرد گویا، زبان فرد لال را قطع کند قصاص جایز نیست و تبدیل به دیه می‌شود.
ماده 291 ـ هرگاه شخصی دندان کسی را بشکند یا بکند با رعایت شرایط قصاص عضو قصاص می‌شود.
تبصره ـ در صورتی که مجنی‌علیه قبل از قصاص دندان درآورد اگر دندان جدید معیوب باشد جانی به پرداخت ارش محکوم می‌گردد و اگر سالم باشد تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌گردد.
ماده 292 ـ اگر مجنی‌علیه طفل باشد باید به مدت متعارف صدور حکم به تأخیر افتد. در صورتی که کودک دندان جدید درآورد مجرم‌ محکوم به ارش وگرنه محکوم به قصاص است‌.
ماده 293 ـ اگر مورد جنایت عضو زاید باشد و جانی عضو زاید مشابه نداشته باشد، محکوم به دیه است‌.
کتاب چهارم - دیات

قوانين حقوقي شراب خواري

باب ششم - حد مسکر

فصل اول ـ موجبات حد مسکر

ماده 165 ـ خوردن مسکر موجب حد است‌. اعم از آنکه کم باشد یا زیاد، مست کند یا نکند، خالص یا مخلوط باشد به حدی که آن را از مسکر بودن خارج نکند.
تبصره 1 ـ آب جو در حکم شراب است‌، گرچه مست‌کننده نباشد و خوردن آن موجب حد است‌.
تبصره 2 ـ خوردن آب انگوری که خود به جوش آمده یا بوسیله آتش یا آفتاب و مانند آن جوشانیده شده است حرام است اما موجب‌حد نمی‌باشد.

فصل دوم ـ شرایط حد مسکر

ماده 166 ـ حد مسکر بر کسی ثابت می‌شود که بالغ و عاقل و مختار و آگاه به مسکر بودن و حرام بودن آن باشد.
تبصره 1 ـ در صورتی که شراب خورده مدعی جهل به حکم یا موضوع باشد و صحت دعوای وی محتمل باشد محکوم به حد نخواهد شد.
تبصره 2 ـ هرگاه کسی بداند که خوردن شراب حرام است و آن را بخورد محکوم به حد خواهد شد گرچه نداند که خوردن آن موجب‌حد می‌شود.
ماده 167 ـ هرگاه کسی مضطر شود که برای نجات از مرگ یا جهت درمان بیماری سخت به مقدار ضرورت شراب بخورد محکوم به حد نخواهد شد.
ماده 168 ـ هرگاه کسی دو بار اقرار کند که شراب خورده است محکوم به حد می‌شود.
ماده 169 ـ اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.
ماده 170 ـ در صورتی که طریق اثبات شرب خمر شهادت باشد، فقط با شهادت دو مرد عادل ثابت می‌شود.
ماده 171 ـ هرگاه یکی از دو مرد عادل شهادت دهد که شخصی شراب خورده و دیگری شهادت دهد که او شراب قی کرده است حدثابت می‌شود.
ماده 172 ـ در شهادت به شرب مسکر لازم است از لحاظ زمان یا مکان و مانند آن اختلافی نباشد ولی در صورتی که یکی به شرب ‌اصل مسکر و دیگری به شرب نوعی خاص از آن شهادت دهد حد ثابت می‌شود.
ماده 173 ـ اقرار یا شهادت در صورتی موجب حد می‌شود که احتمال عقلایی بر معذور بودن خورنده مسکر در بین نباشد.
ماده 174 ـ حد شرب مسکر برای مرد و یا زن‌، هشتاد تازیانه است‌.
تبصره ـ غیر مسلمان فقط در صورت تظاهر به شرب مسکر به هشتاد تازیانه محکوم می‌شود.
ماده 175 ـ هر کس به ساختن‌، تهیه‌، خرید، فروش‌، حمل و عرضه مشروبات الکلی مبادرت کند به 6 ماه تا 2 سال حبس محکوم‌ می‌شود و یا در اثر ترغیب یا تطمیع و نیرنگ‌، وسایل استفاده از آن را فراهم نماید در حکم معاون در شرب مسکرات محسوب می‌گردد و به تازیانه تا 74 ضربه محکوم می‌شود.

فصل سوم ـ کیفیت اجرای حد

ماده 176 ـ مرد را در حالی که ایستاده باشد و پوشاکی غیر از ساتر عورت نداشته باشد و زن را در حالی که نشسته و لباسهایش به بدن او بسته باشد تازیانه می‌زنند.
تبصره ـ تازیانه را نباید به سر و صورت و عورت محکوم زد.
ماده 177 ـ حد وقتی جاری می‌شود که محکوم از حال مستی بیرون آمده باشد.
ماده 178 ـ هرگاه کسی چند بار مسکر بخورد و حد بر او جاری نشود برای همه آنها یک حد کافی است‌.
ماده 179 ـ هرگاه کسی چند بار شرب مسکر بنماید و بعد از هر بار حد بر او جاری شود در مرتبه سوم کشته می‌شود.
ماده 180 ـ هرگاه محکوم به حد دیوانه یا مرتد شود حد از او ساقط نمی‌شود.

فصل چهارم ـ شرایط سقوط حد مسکر یا عفو از آن‌

ماده 181 ـ هرگاه کسی که شراب خورده قبل از اقامه شهادت توبه نماید حد از او ساقط می‌شود ولی توبه بعد از اقامه شهادت موجب ‌سقوط حد نیست‌.
ماده 182 ـ هرگاه کسی بعد از اقرار به خوردن مسکر توبه کند قاضی می‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید یا حد را بر او جاری کند.

قوانين حقوقي همجنسگرايي زنان درايران

باب سوم ـ مساحقه‌

ماده 127 ـ مساحقه‌، همجنس ‌بازی زنان است با اندام تناسلی‌.
ماده 128 ـ راههای ثبوت مساحقه در دادگاه همان راههای ثبوت لواط است‌.
ماده 129 ـ حد مساحقه برای هریک از طرفین صد تازیانه است‌.
ماده 130 ـ حد مساحقه درباره کسی ثابت می‌شود که بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.
تبصره ـ در حد مساحقه فرقی بین فاعل و مفعول و همچنین فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست‌.
ماده 131 ـ هرگاه مساحقه سه بار تکرار شود و بعد از هر بار حد جاری گردد در مرتبه چهارم حد آن قتل است‌.
ماده 132 ـ اگر مساحقه‌کننده قبل از شهادت شهود توبه کند حد ساقط می‌شود اما توبه بعد از شهادت موجب سقوط حد نیست‌.
ماده 133 ـ اگر مساحقه با اقرار شخص ثابت شود و وی پس از اقرار توبه کند قاضی می‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید.
ماده 134 ـ هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر می‌شوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه سوم به هر یک صد تازیانه زده می‌شود.

باب چهارم ـ قوادی‌

ماده 135 ـ قوادی عبارتست از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا بیشتر برای زنا یا لواط‌.
ماده 136 ـ قوادی با دو بار اقرار ثابت می‌شود به شرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد.
ماده 137 ـ قوادی با شهادت دو مرد عادل ثابت می‌شود.
ماده 138 ـ حد قوادی برای مرد هفتاد و پنج تازیانه و تبعید از محل به مدت 3 ماه تا یک سال است و برای زن فقط هفتاد و پنج تازیانه ‌است‌.

باب پنجم ـ قذف‌

ماده 139 ـ قذف نسبت دادن زنا یا لواط است به شخص دیگری‌.
ماده 140 ـ حد قدف برای قذف‌کننده مرد یا زن هشتاد تازیانه است‌.
تبصره 1 ـ اجرای حد قذف منوط به مطالبه مقذوف است‌.
تبصره 2 ـ هرگاه کسی امری غیر از زنا یا لواط‌، مانند مساحقه و سایر کارهای حرام را به شخصی نسبت دهد به شلاق تا 74 ضربه ‌محکوم خواهد شد.
ماده 141 ـ قذف باید روشن و بدون ابهام بوده و نسبت‌دهنده به معنای لفظ آگاه باشد، گرچه شنونده معنای آن را نداند.
ماده 142 ـ هرگاه کسی به فرزند مشروع خود بگوید تو فرزند من نیستی‌، محکوم به حد قذف می‌شود. همچنین اگر کسی به فرزند مشروع دیگری بگوید تو فرزند او نیستی‌، محکوم به حد قذف خواهد شد.
تبصره ـ در موارد ماده فوق هرگاه قرینه‌ای در بین باشد که منظور، قذف نیست حد ثابت نمی‌شود.
ماده 143 ـ هرگاه کسی به شخصی بگوید که تو با فلان زن زنا کرده‌ای یا با فلان مرد لواط نموده‌ای نسبت به مخاطب قذف خواهد بود و گوینده محکوم به حد قذف می‌شود.
ماده 144 ـ هرگاه کسی به قصد نسبت دادن زنا به شخصی مثلا چنین گوید (زن قحبه‌) یا خواهر قحبه یا مادر قحبه‌، نسبت به کسی که زنا را به او نسبت داده است محکوم به حد قذف می‌شود و نسبت به مخاطب که به واسطه این دشنام اذیت شده است تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شود.
ماده 145 ـ هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند مانند اینکه کسی به زنش بگوید تو باکره نبودی‌، موجب‌ محکومیت گوینده به شلاق تا 74 ضربه می‌شود.
ماده 146 ـ قذف در مواردی موجب حد می‌شود که قذف‌کننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد و قذف شونده نیز بالغ و عاقل و مسلمان و عفیف باشد. در صورتی که قذف‌کننده و یا قذف ‌شونده فاقد یکی از اوصاف فوق باشند حد ثابت نمی‌شود.
ماده 147 ـ هرگاه نابالغ ممیز کسی را قذف کند به نظر حاکم تادیب می‌شود و هرگاه یک فرد بالغ و عاقل شخص نابالغ یا غیرمسلمان را قذف کند تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شود.
ماده 148 ـ اگر قذف‌شونده به آنچه به او نسبت داده شده است تظاهر نماید قذف‌کننده حد و تعزیر ندارد.
ماده 149 ـ هرگاه خویشاوندان یکدیگر را قذف کنند محکوم به حد می‌شوند.
تبصره ـ اگر پدر یا جد پدری فرزندش را قذف کند تعزیر می‌شود.
ماده 150 ـ هرگاه مردی همسر متوفی خود را قذف کند و آن زن جز فرزند همان مرد وارثی نداشته باشد حد ثابت نمی‌شود. اما اگر آن زن‌ وارثی غیر از فرزند همان مرد داشته باشد، حد ثابت می‌شود.
ماده 151 ـ هرگاه شخصی چند نفر را به طور جداگانه قذف کند در برابر قذف هر یک جداگانه حد بر او جاری می‌شود خواه همگی با هم ‌مطالبه حد کنند، خواه به طور جداگانه‌.
ماده 152 ـ هرگاه شخصی چند نفر را به یک لفظ قذف نماید اگر هر کدام از آنها جداگانه خواهان حد شوند برای قذف هر یک از آنها حد جداگانه‌ای جاری می‌گردد ولی اگر با هم خواهان حد شوند فقط یک حد ثابت می‌شود.
ماده 153 ـ قذف با دو بار اقرار یا با شهادت دو مرد عادل اثبات می‌شود.
ماده 154 ـ اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده بالغ و عاقل و مختار و دارای قصد باشد.
ماده 155 ـ تازیانه بر روی لباس متعارف و به طور متوسط زده می‌شود.
ماده 156 ـ تازیانه را نباید به سر و صورت و عورت قذف‌کننده زد.
ماده 157 ـ هرگاه کسی چند بار اشخاص را قذف کند و بعد از هر بار حد بر او جاری شود در مرتبه چهارم کشته می‌شود.
ماده 158 ـ هرگاه قذف‌کننده بعد از اجرای حد بگوید آنچه گفتم حق بود تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شود.
ماده 159 ـ هرگاه یک نفر را چند بار به یک سبب مانند زنا قذف کند فقط یک حد ثابت می‌شود.
ماده 160 ـ هرگاه یک نفر را به چند سبب مانند زنا و لواط قذف کند چند حد ثابت می‌شود.
ماده 161 ـ حد قذف در موارد زیر ساقط می‌شود:
1 ـ هرگاه قذف ‌شونده‌، قذف‌کننده را تصدیق نماید.
2 ـ هرگاه شهود با نصاب معتبر آن به چیزی که مورد قذف است شهادت دهند.
3 ـ هرگاه قذف‌شونده یا همه ورثه او قذف‌کننده را عفو نمایند.
4 ـ هرگاه مردی زنش را پس از قذف لعان کند.
ماده 162 ـ هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند خواه قذف آنها همانند و خواه مختلف باشد حد ساقط و هر یک تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شوند.
ماده 163 ـ حد قذف اگر اجرا یا عفو نشود به وراث منتقل می‌گردد.
ماده 164 ـ حق مطالبه حد قذف به همه وارثان بجز زن و شوهر منتقل می‌شود و هر یک از ورثه می‌توانند آن را مطالبه کنند هر چند دیگران عفو کرده باشند.

قوانين حقوقي همجنسگرايي درايران

فصل اول ـ تعریف و موجبات حد لواط‌

ماده 108 ـ لواط‌، وطی انسان مذکر است چه به صورت دخول باشد یا تفخیذ.
ماده 109 ـ فاعل و مفعول لواط هر دو محکوم به حد خواهند شد.
ماده 110 ـ حد لواط در صورت دخول قتل است و کیفیت نوع آن در اختیار حاکم شرع است‌.
ماده 111 ـ لواط در صورتی موجب قتل می‌شود که فاعل و مفعول بالغ و عاقل و مختار باشند.
ماده 112 ـ هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند فاعل کشته می‌شود و مفعول اگر مکره نباشد تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شود.
ماده 113 ـ هرگاه نابالغی نابالغ دیگر را وطی کند تا 74 ضربه شلاق تعزیر می‌شوند مگر آنکه یکی از آنها اکراه شده باشد.

فصل دوم ـ راههای ثبوت لواط در دادگاه‌

ماده 114 ـ حد لواط با چهار بار اقرار نزد حاکم شرع نسبت به اقرار کننده ثابت می‌شود.
ماده 115 ـ اقرار کمتر از چهار بار موجب حد نیست و اقرارکننده تعزیر می‌شود.
ماده 116 ـ اقرار در صورتی نافذ است که اقرار کننده بالغ‌، عاقل‌، مختار و دارای قصد باشد.
ماده 117 ـ حد لواط با شهادت چهار مرد عادل که آن را مشاهده کرده باشند ثابت می‌شود.
ماده 118 ـ با شهادت کمتر از چهار مرد عادل لواط ثابت نمی‌شود و شهود به حد قذف محکوم می‌شوند.
ماده 119 ـ شهادت زنان به تنهایی یا به ضمیمه مرد، لواط را ثابت نمی‌کند.
ماده 120 ـ حاکم شرع می‌تواند طبق علم خود که از طرق متعارف حاصل شود ، حکم کند.
ماده 121 ـ حد تفخیذ و نظایر آن بین دو مرد بدون دخول برای هر یک‌، صد تازیانه است‌.
تبصره ـ در صورتی که فاعل غیرمسلمان و مفعول مسلمان باشد حد فاعل قتل است‌.
ماده 122 ـ اگر تفخیذ و نظایر آن سه بار تکرار و بعد از هر بار حد جاری شود در مرتبه چهارم حد آن قتل است‌.
ماده 123 ـ هرگاه دو مرد که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت در زیر یک پوشش به طور برهنه قرار گیرند هر دو تا99 ضربه شلاق تعزیر می‌شوند.
ماده 124 ـ هرگاه کسی دیگری را از روی شهوت ببوسد تا 60 ضربه شلاق تعزیر می‌شود.
ماده 125 ـ کسی که مرتکب لواط یا تفخیذ و نظایر آن شده باشد اگر قبل از شهادت شهود توبه کند حد از او ساقط می‌شود و اگر بعد ازشهادت توبه نماید حد از او ساقط نمی‌شود.
ماده 126 ـ اگر لواط و تفخیذ و نظایر آن با اقرار شخص ثابت شده باشد و پس از اقرار توبه کند قاضی می‌تواند از ولی امر تقاضای عفو نماید.

صف بندی مجلس در مقابل دولت وسپاه؛ واگذاری مخابرات صوری بوده است

جرس: مجلس بعداز یکسال به موضوع واگذاری پر از ابهام شرکت مخابرات به مجموعه ای از سپاه ورود پیدا کرد و آن را صوری دانست .این در حالی است که کمیسیون نظارت بر اجرای اصل 44 مجلس سال گذشته این معامله  را تایید کرده بود .ولی دیروز کمیسیون صنایع در گزارشی که در صحن مجلس نیز قرائت شد این قرارداد را دارای مشکل دانست .این اقدام مجلس از انجا که هم دولت و هم سپاه پاسدارن را به چالش می کشد دارای پیام های سیاسی نیز می تواند باشد .در واقع تکاپویی است از سوی جناح سنتی اصولگرا برای جلوگیری از رشد وفربه شدن سپاه ودولت در تمام عرصه ها.

 این گزارش علاوه بر اشاره به تخلفات مختلف در این شركت، تاكید كرده حذف یكی از دو رقیب اصلی یعنی كنسرسیوم پیشگامان كویر یزد به رغم تایید صلاحیت تا شب مزایده به بهانه عدم صلاحیت امنیتی در حالی انجام شده كه این شركت یكی از سه پیمانكار شركت زیر‌ساخت برای ارائه خدمات تلفن بین‌الملل اینترنتی است كه از امنیتی‌ترین بخش‌های مخابرات است و بنابر شرایط فوق، برگزاری مزایده بلوك مدیریتی، با رعایت ظاهری مقررات و كاملاً غیر رقابتی به‌منظور واگذاری سهام به یك مجموعه خاص كه بیشتر تحت مدیریت نهاد‌های عمومی قرار دارد، انجام گرفت.»

رئیس مجلس پس از قرائت شدن گزارش هیات تحقیق و تفحص درخصوص عملكرد شركت مخابرات ایران، اعلام كرد: «هیات رئیسه براساس تخلفات صورت گرفته، گزارش را به قوه قضائیه و دیگر مراجع ذیربط ارسال می كند.»  این در حالی بود که وی سال گذشته پس از واگذاری غیر مستقیم ازاین واگذاری دفاع کرده بود.

علی لاریجانی در جلسه علنی دیروز  ـ سه شنبه ـ مجلس پس از قرائت شدن گزارش هیات تحقیق و تفحص از عملكرد شركت مخابرات ایران كه توسط علی اصغر یوسف نژاد سخنگوی كمیسیون صنایع و معادن ضمن تشكر از اعضای هیات تحقیق و تفحص از تهیه این گزارش، گفت: هیات رئیسه مجلس براساس تخلفات صورت گرفته، گزارش را به قوه قضائیه و دیگر مراجع ذیربط ارسال می كند.

در مهر ماه 88  در جريان واگذاري سهام شرکت مخابرات ايران که از آن با عنوان برگترين معامله تاريخ بورس ايران ياد مي شود اتفاقاتي رخ داد که ظرف نيم ساعت، شرکت سرمايه گذاري اعتماد مبين وابسته به بنیاد تعاون سپاه ، برنده خريد سهام بلوکي مخابرات شد. کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین در حالی توانست سهام شرکت مخابرات را از آن خود بکند که ساعاتی پیش از انجام معامله، رقیبش گروه"پیشگامان کویر یزد" به دلیل نداشتن "صلاحیت امنیتی" از سوی سازمان خصوصی سازی از رقابت کنار گذاشته شد.که کاملا دخالت نیروهای امنیتی ونظامی در بورس را به رخ کشید .

با کنار گذاشته شدن گروه پیشگامان کویر یزد، گروه "مهر اقتصاد ایرانیان" به عنوان رقیب "کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین" معرفی شد که هر دو وابسته به سپاه پاسداران بودند.

اين نحوه واگذاري واکنش هاي زيادي را برانگیخت . الیاس نادران از جمله کساني است که اظهار کرد:وزير اقتصاد را به مجلس مي کشانم. عضو کميسيون اقتصادي مجلس از طرح سوال خود از وزير اقتصاد و دارايي درخصوص نحوه واگذاري سهام شرکت مخابرات خبر داد.به گفته وي فضاي واگذاري ها به هيچ عنوان رقابتي  نبود ونيست و اين موضوع انحراف از سياست هاي اصل 44 است. نحوه واگذاري سهام مخابرات به نوعي جيب به جيب شدن سهام اين شرکت بود.

.در همان روز رئيس مجلس  اما در توجیه این واگذاری در صحن مجلس گفت:« اين معامله توسط سپاه صورت نگرفته بلکه تعاوني سپاه بوده که بخش بازنشستگي و اين گونه امور سپاه را دنبال مي کند; اما در مورد اين که با قانون اصل 44 تطبيق مي کند يا نه، کميسيون ويژه اين امر، اين موضوع را پيگيري مي کند»

جمشيد پژويان نيز از بررسي معامله مخابرات در شوراي رقابت و احتمال باطل شدن آن به دليل انحصار زايي سخن گفت.وي يک روز پس از انجام معامله 8 ميليارد دلاري 51 درصد سهام شرکت مخابرات ايران در بورس سهام تهران، از احتمال ابطال اين واگذاري خبر داد. پژويان که با حکم محمود احمدي نژاد به عضويت شوراي رقابت درآمده و رياست اين شورا را نيز بر عهده دارد از بررسي پرونده اين واگذاري براي مشخص شدن ابعاد اخلال اين معامله در فضاي رقابتي اقتصاد ايران سخن گفت. وي گفت من تنها رئيس شورا هستم و به عنوان شورا نمي توانم موضع گيري کنم اما از اين زاويه که فروش مخابرات به بخش خصوصي يا غير خصوصي در واقع فارغ از اينکه خريدار سپاه باشد و يا هر شرکت بخش خصوصي به اين لحاظ که اين فرايند نوعي انتقال انحصار است بايد در شوراي رقابت مورد بررسي قرار بگيرد و در صورت لزوم اصلاحاتي در اين زمينه انجام شود.به گفته وي احتمال دارد شوراي رقابت در صورت وجود اشکال در اين واگذاري اقدام به ابطال آن کند.البته این شورا هیچ وقت قدرت آن را نیز پیدا نکرد که انتقادی صریح از این معامله کند .این در حالی بود که رسانه های داخلی ایران از انتقاد صریح به سپاه طفره میرفتند واز واژه ای به نام شبه دولتی ها برای بیان منظور خویش بهره میبردند.

جهان نیوز ار سایت های اصولگرا در این خصوص اینگونه نوشت که:«برخی رسانه ها نسبت به واگذاری سهام مخابرات به شرکت شبه دولتی و حذف یک شرکت خصوصی از شرکت در مناقصه اعتراض کردند.با این حال وزیر اقتصاد در جایگاه دفاع از شرکتهای شبه دولتی اظهار داشت که خرید سهام شرکت های دولتی توسط شبه دولتی ها قانونی است.حال آنکه اعتراض به واگذاری مخابرات به یک شرکت شبه دولتی به خاطرغیر قانونی بودن آن نبوده است بلکه نسبت به عبور از اهداف اصلی در ابلاغیه در خصوص اصل 44 بوده است.وزیر اقتصاد می گوید که بودجه سنواتی کشور تکالیفی را برای دولت ایجاد کرده است و ما موظفیم این الزامات را رعایت کنیم که از جمله آن واگذاری شرکت های دولتی است.»

این نوشته در ادامه اشاره کرد:«سخن وزیر کاملا روشن است.برای تحقق درآمد پیش بینی شده از فروش شرکتهای دولتی در بودجه سال 88 ،وزارت اقتصاد و سازمان خصوصی سازی موظفند شرکت های دولتی را بفروشند و طبیعی است اینکه چه کسی بخرد و چطور بخرد در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد.نگاه درآمدی به واگذاری شرکت های دولتی همان هشداری بود که برخی کارشناسان نسبت به انحراف از روند خصوصی سازی شرکتهای دولتی می دانند.»

بنا بر گزارش بی بی سی «مشکل دیگری که در واگذاری شرکت مخابرات وجود داشته بنابر گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس این است که "انحصار موجود در تلفن ثابت و تسلط شرکت مخابرات ایران بر شبکه دسترسی از طریق سیم مسی، باعث انحصار در سایر خدمات ارتباطی و فناوری اطلاعاتی نظیر اینترنت پرسرعت شده است به طوری که هر اقدام برای ارائه خدمات از طریق سیم نیازمند گذر از شبکه انحصاری در اختیار مخابرات است.»

«بخشی از انتقادها متوجه پولهایی بوده که شرکت مخابرات از مردم به عنوان ودیعه تلفن ثابت و همراه گرفته شده است و نمایندگان مجلس در گزارش خود می نویسند "از آنجا که بیش از ۹۰ درصد سرمایه گذاری شرکت مخابرات ایران از محل ودایع مردم است تا تعیین تکلیف قطعی برای حقوق عمومی، واگذاری شرکت به بخش خصوصی دارای اشکال اساسی در تضییع حقوق مردم است. بخشی از سهام شرکت مخابرات ایران در واقع ودیعه تلفن همراه و ثابت است که دولت در طول سالها از مردم دریافت کرده است.مبلغ این ودیعه ها متفاوت است و شرکت مخابرات ایران دو سال پیش اعلام کرده بود که ودیعه تلفن ثابت بین ۲۰ هزار تومان تا ۱۰۰هزار تومان است و مبلغ ودیعه تلفن همراه از ۱۶۰هزار تومان تا ۲۹۰هزار تومان متفاوت است.»

هشدار شدیداللحن نماینده رهبری به مراجع تقلید درباره ملاقات با خانواده زندانیان سیاسی

در پی دیدار جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با مراجع عظام تقلید و دلجویی مراجع از این خانواده ها، نماینده رهبری در موسسه کیهان، سرمقاله چهارشنبه اول دی کیهان را تماما به این مسئله اختصاص داده و آورده است “جمعی از اعضای خانواده فتنه گران زندانی، با مراجعه به بیوت برخی از مراجع عظام و دروغ بافی درباره شرایط زندان و ادعای بی گناهی بازداشت شدگان، علیه جمهوری اسلامی و مردم شریف و پاکباخته آن دست به سیاه نمایی می زنند.”

شریعتمداری سرمقاله خود را همراه با توصیه های موکدی می کند و به علمای تراز اول شیعه هشدار می دهد “سؤال این است که چرا برخی از مراجع عظام و محترم- فقط برخی از آنها که محترمند و نه برخی دیگر که نه مرجع هستند و نه قابل احترام- وارد این بازی شده و در این بازی دشمن ساخته، چه بخواهند و چه نخواهند، آب به آسیاب دشمنان اسلام ریخته اند؟!

ممکن است گفته شود رسیدگی به مشکلات مردم و شنیدن درد دل ها و شکوه های آنان یکی از وظایف غیرقابل تردید مراجع عظام و علمای بزرگوار اسلام است و در خانه مراجع باید به روی همه مردم باز باشد و از آنجا که خانواده زندانیان فتنه گر نیز بخشی از مردم هستند پذیرش آنها و گوش کردن به خواسته آنان از جمله وظایف و رسالت دینی و علمی مراجع است که باید گفت در صحت و درستی این نکته نه فقط کمترین تردیدی نیست، بلکه این نگاه، حکیمانه و خداجویانه نیز هست ولی سخن این است که پذیرش و ملاقات با خانواده فتنه گران زندانی نباید به گونه ای باشد که تصور حمایت از فتنه را به ذهن مخاطبان بکشاند. راه کار خداپسندانه و منطقی نیز، آن است که ملاقات کنندگان یاد شده با تابلوی حمایت از فتنه گران در بیوت مراجع عظام حاضر نشوند و یا مراجع بزرگوار ضمن پذیرش آنان و نصیحت یا استماع سخنان آنها، با صراحت، موضع خود نسبت به فتنه و اقدامات ضد اسلامی و جنایتکارانه فتنه گران را نیز بیان کنناعتاد تا اینگونه ملاقات ها که به یقین و بدون کمترین تردیدی از سوی برخی مراجع عظام با نیت و انگیزه خداپسندانه صورت می پذیرد، از سوی دشمنان به حساب حمایت مراجع بزرگوار از فتنه و فتنه گران نوشته نشود.”

از این سرمقاله نکات زیر به دست می آید: خانواده مظلوم زندانیان سیاسی که از ظلم ماموران قضائی، امنیتی، انتظامی و نظامی حکومت به جان آمده اند، بیوت مراجع عظام و علمای اعلام را ملجأ و مأوای خود یافته برای تظلم به محضر علما شتافته اند. مراجعی که درِ بیت خود را به روی مظلومان باز گذاشته اند و با خانواده ها ملاقات کرده اند عبارتند از: حضرات آیات عظام شیخ حسین وحید خراسانی، سید موسی شبیری زنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، شیخ یوسف صانعی، شیخ اسدالله بیات زنجانی و شیخ عبدالله جوادی آملی. این مراجع از مهمترین علمای سنتی و غالبشان نزدیک به اصلاح طلبان هستند.

گفتنی است اطلاع رسانی خانواده زندانیان سیاسی بویژه همسران، والدین سالخورده و فرزندان خردسال یا نوجوان زندانیان با مراجع چنان صمیمانه بوده است که برخی از آنها در حضور جمع از فرط ناراحتی دقایقی گریسته اند و برخی اعضای دفاتر مراجع از همسران و مادران اسرا خواسته اند برای حفظ حال مراجع که نوعا در سنین بالا هستند به جزئیات شکنجه ها اشاره نکنند، در کلیه موارد حضرات مراجع با نهی اعضای دفتر خود از خانواده معزز زندانیان خواسته اند وقایع را همانگونه که اتفاق افتاده با ذکر جزئیات بیان کنند و کلیه اسناد ادعاهای خود را ارائه کنند.

گزارش منابع جرس از قم حکایت از آن دارد که اکنون مراجع سنتی علاوه بر مراجع نزدیک به اصلاح طلبان در جریان کامل شکنجه ها و اقدامات ظالمانه مقامات قضائی و امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و هر یک به تناسب توان خود به مقامات تذکر داده اند. نماینده رهبری خوف آن دارد که فشار مراجع مستقل افزایش یابد. از این رو با ارعاب آنها و اینکه استماع تظلم مقلدان نیز باید با اجازه ولی فقیه صورت گیرد یا مراجع عظام برای استماع تظلم مقلدان خود باید ابتدا از سران فتنه برائت جویند، تعیین تکلیف می کند.

مراجع عظام در امتحانی تاریخی قرار گرفته اند و با فشار افکار عمومی بتدریج بر همراهیشان با آرمانهای حق طلبانه مردم بیشتر می شود.



۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

سازمان ملل نقض حقوق بشر درايران رامحکوم کرد

مجمع عمومی سازمان ملل بار دیگر با صدور قطعنامه ای از نقض شدید حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد
مجمع عمومی سازمان ملل روز سه شنبه با صدور قطعنامه ای از نگرانی عمیق خود در خصوص وقوع نقض گسترده حقوق بشر در ایران خبر داد جایی که مامورین حکومت ایران وکلای حقوق بشر را هدف قرار می دهند و مسوول سرکوب منتقدان به شمار می روند. در جریان تصویب این قطعنامه ۷۸ کشور رای مثبت، ۴۵ کشور رای مخالف، و ۵۹ کشور رای ممتنع دادند.
قطعنامه یاد شده که پیش نویس آن اواخر آبان ماه به تصویب رسیده بود در حالی نهایی شد که مقامات ایرانی تلاش گسترده ای را از طریق لابی با کشورهای همسور وهمسایه و کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین برای ناموفق گذاشتن تصویب آن انجام داده  بودند. طی ماه های گذشته هیات حقوق بشر ایران که جواد لاریجانی ریاست آن را به عهده دارد جلسات متناوبی را با دیپلمات های کشورهای دیگر برای ناموفق گذاشتن تصویب این قطعنامه انجام دادند که عملا با تصویب روز سه شنبه این قطعنامه این تلاش ها به شکست انجامید.

مطالب مرتبط: بیانیه کمپین- سازمان ملل پیش نویس قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران را با اکثریت آراء تصویب کرد

طی ماه های گذشته برخی از سازمان های حقوق بشری بین المللی و نیز سازمان های متمرکز روی حقوق بشر ایران تلاش های هماهنگ و منسجمی را برای ارائه مستندات موجود در خصوص نقض گسترده حقوق بشر در ایران به نمایندگان دولت های حاضر در سازمان ملل صورت داده بودند.
پیش نویس قطعنامه با ۸۰ رای مثبت، ۴۴ رای مخالف، و ۵۷ رای ممتنع تصویب شد.  در طول مراحل رای گیری، مقام بلندپایهء جمهوری اسلامی ایران، محمد جواد لاریجانی، که برای تلاش علیه رای آوردن این پیش نویس به نیویورک آمده بود،سعی کرد که با یک اقدام آیین نامه ای، “اقدام جهت عدم تحرک،” مانع انجام رای گیری شود.  اما با ۹۱ رای مخالف اقدام ایران و ۵۱ رای موافق این اقدام، مانور ایران با شکست خیره کننده ای روبرو شد.
تصویب این قطعنامه منعکس کنندهء توجه سازمان ملل متحد برای هفتمین سال پی در پی نسبت به عدم تعهد جمهوری اسلامی ایران در پیروی از استانداردهای حقوق بشر و همچنین  تمایل به همکاری بین مقامات سازمان ملل متحد برای مقابله با نقض حقوق بشر درجمهوری اسلامی ایران خواهد بود.  اما در تلاش برای برانگیختن مخالفانی برای این طرح، مقام عالیرتبهء حقوق بشری ایران، محمد جواد لاریجانی، آن را یک حملهء سیاسی توسط غرب و “تحریک آمیز” خواند.
دراین قطعنامه افزایش قابل توجه در تعداد اعدام ها و به خصوص اعدام در ملاء عام، سنگسار و نیز به دار آویختن متهمان مورد توجه قرار گرفته است. ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که افرادی که در زیر ۱۸ سال مرتکب جرم بشوند می توانند با مجازات اعدام مواجه شوند. موضوع خشونت علیه زنان نیز از دیگر موضوعاتی است که در این قطعنامه به آن اشاره شده است.

کاهش کیفیت نان، همزمان با افزایش قیمت آن

ندای سبز آزادی: برخلاف ادعای محمود احمدی نژاد مبنی بر تصمیم دولت برای افزایش کیفیت نان و کاهش ضایعات نان در کشور ، سازمان تعزیرات حکومتی مصوبه ای به تصویب رسانده است که برمبنای آن هیچ نانوایی ، حتی نانوایی های آزاد پز نیز امکان استفاده از روغن ، خمیر مایه ، زردچوبه، کنجد و … را در نان نخواهند داشت .
با توجه به این مصوبه سازمان تعزیرات مبنی بر یکسان سازی قیمت نانوایی های آزاد پز و دولتی، که شب گذشته از تلویزیون اعلام شد ، کیفیت نان به جای آنکه افزایش یابد ، کاهش خواهد یافت.
حتی گفته می شود سازمان تعزیرات حکومتی، در برخی شهرها با نانوایی های آزاد پزی که نان با کیفیت به قیمت سابق عرضه کنند، برخورد خواهد کرد.
به گزارش جرس این تصمیم دولت در راستای نزدیک کردن قیمت نانوایی های آزاد و دولتی و در حمایت از نانوایی های دولتی است که با کیفیت پایین نان توانرقابت با نان های باکیفیت آزادپز را نخواهند داشت.
بنا بر مصوبه دولت، قیمت نان های دولتی تا دو و نیم برابر افزایش و قیمت نان های آزادپز تا ۴۵درصد کاهش می یابد.
هم اکنون قیمت آرد نول (٢٣درصد) آزاد کارخانه های غیر دولتی تولید آرد هر کیسه ۴٠ کیلیویی بین ۱٨٢٠٠ تا ۱٨٨٠٠ است و طبق مصوبه دولت قرار است آرد دولتی با کیفیت بسیار پایین تر (۱٨ درصد) به قیمت هر کیسه ای ۱٢٠٠٠ تومان به همه نانوایی ها اعم از دولتی یا آزاد پز داده شود.
این کاهش قیمت آرد، کاهشی معادل ٣۵ تومان در هر نان بربری آزاد و حدود ۴٠ تومان در هر نان سنگک آزاد و به همین میزان افزایش قیمت برای نانوایی های دولتی ایجاد می کند. در حالی که دولت قصد دارد قیمت نان دولتی را تا دو و نیم برابر افزایش دهد و قیمت نان آزاد را تا ۴٠ درصد کاهش دهد ، امری که به طور طبیعی منجر به کاهش شدید کیفیت نان می شود.
این گزارش همچنین حاکیست علی رغم ادعای دولت مبنی بر تصمیم دولت برای رقابتی شدن بازار نان و افزایش کیفیت آن، با این تصمیم دولت نانوایی های آزادپز که نان با کیفیت تولید می کنند و کارخانه های تولید آرد غیر دولتی از عرصه رقابت حذف خواهند شد و همه بازار نان و آرد در اختیار دولت قرار خواهد گرفت و دولت با انحصاری کردن بازار نان و آرد ابزاری برای کنترل بیشتر جامعه از طریق نان در اختیار خواهد گرفت.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

همجنسگرايي دراسلام ومجازات ان

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
و لوطا اذ قال لقومه اتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین. انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون،(1)
«به خاطر آورید» لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: (آیا عمل بسیار زشتی را انجام می دهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شماانجام نداده است؟! آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان می روید؟! شما اسراف کار «و منحرف» هستید!
و در جای دیگر می فرماید:
و لوطا اذ قال لقومه اتاتون الفاحشة و انتم تبصرون ائنکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون،(2)
لوط را «به یاد آور» هنگامی که به قوم خود گفت: (آیا به سراغ کار بسیارزشتی می روید در حالی که «نتایج شوم آن را» می بینید؟! آیا شمابه جای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می روید؟! شما نادانید!
درحدیث ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) آمده است که رسول خدا(ص) فرمود:
خداوند مرد مفعول را در زندان جهنم حبس می کند تا از حساب خلایق فارغ شود، آن گاه فرمان می دهد او را در طبقات جهنم یکی پس از دیگری وارد کنند تا به پایین ترین طبقه وارد نشود و هرگز از آن جا بیرون نمی آید.(3)
در حدیث سکونی از امام صادق(ع) روایت شده است که امیر المؤمنین(ع) فرمود:
اللواط ما دون الدبر و الدبر هو الکفر،(4) لواط، تمتع کمتر از دخول است، و «دخول به» دبر کفر است.
حذیفة بن منصور می گوید:
از امام صادق(ع) پرسیدم: لواط چیست؟ فرمود: ما بین الفخذین، میان دو ران است. آن گاه پرسیدم: پس آن که دخول می کند چه؟فرمود: ذاک الکفر بما انزل الله علی نبیه(ص)، چنین کاری کفر ورزیدن به احکام الهی است.(5)
خداوند در توصیف قوم لوط فرموده است که: آنهاقومی اسراف کار و نادان هستند که پیش از آنها هیچ یک از جهانیان، عمل زشت لواط را انجام نمی داده است. این بیان صراحت دارد که این عمل زشت در نهایت گمراهی و انحراف و مورد نفرت خداوند است. چه جهلی از این بدتر که شخص از نظام آفرینش و روش طبیعی آمیزش و تولید نسل آدمی و بقای آن بر زمین، غافل بماند و بر خلاف نظام زندگی و بقای انسان، همجنس بازی کند. از مذمت شدید قرآن چیزی جز حرمت استفاده نمی شود، علاوه بر آن که لواط ازمصادیق (وراء ذلک) در این آیه میباشد:(فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون). (6)
دلالت روایات نیز به قدری روشن است که نیازمند توضیح نیست. قراردادن مجازات شدید برای لواط و نیز اطلاق کفر بر آن گویاترین دلیل بر حرمت آن است.
بحث در این است که پس از ثابت شدن جرم نزد حاکم شرع با توجه به اختلافی که به حسب ظاهر، میان روایات محل بحث وجوددارد مجازات این عمل زشت چیست؟ در این باره ابتدا بحث موضوعی پیرامون معنای لواط را مطرح کرده، سپس روایات مربوط به حکم آن را ذکر می کنیم و آن گاه به بررسی اختلاف موجود در موضوع حد می پردازیم.

معنای لواط

(لواط) به کسر لام عبارت است از بهره گیری جنسی مرد از مرد، هر چند دخول انجام نشود.
راغب اصفهانی در مفردات گفته است:
لواط، اسم علم است و از لاط الشیء بقلبی یلوط لوطا و لیطا، مشتق شده است. در حدیث آمده است: الولد الوط یعنی: بچه متصل ترین چیز به قلب آدمی است. قال ابوبکر: اللهم اعز و الولد الوط، قال ابوعبیدة: قوله: و الولد الوط ای الصق آبالقلب.(7) و هذا امر لایلتاط بصفری بدین معناست که این مطلب به قلب من وارد نمی شود.
ولطت الحوض بالطین لوطا یعنی: حوض را گل اندود نمودم.تلوط فلان، یعنی عمل قوم لوط را انجام داد. این خود یکی از ریشه های اشتقاق لفظ است، زیرا از لفظ لوط که نهی کننده از این عمل بود مشتق شده است.
صاحب قاموس گفته است:
لوط به ضم لام یکی از پیامبران(ع) است. لاط، یعنی عمل قوم لوط را انجام داد. لاوط و تلوط نیز به همین معناست. لاط الحوض ولاط بالحوض، یعنی حوض را گل آلود کرد. لاط الشیء بقلبی، یعنی به آن چیز علاقه مند شدم....
در معجم الوسیط آمده است:
لاط الشیء بالشیء لوطا یعنی متصل به آن شد. و لاط الشیء بقلبی بدین معناست که آن چیز به قلب من وارد شده و دوستش دارم. ولاط فلان لواطا یعنی عمل قوم لوط را انجام داد. ولاط الحوض بالطین یعنی: حوض را گل اندود نمود.
لوط یعنی چیز چسبنده. لوطی یعنی کسی که عمل قوم لوط را انجام می دهد.
در المنجد می خوانیم:
لاط یلوط لوطا الحوض، یعنی حوض را گل اندود نمود. و لاط الشیء بالشیء یعنی آن، چیزی را به چیزی چسباند. لاط الشیء بقلبی، بدین معناست که آن چیز به قلب من متصل شد و آن را دوست دارم. لاط فلانا بفلان، یعنی فلانی را به فلانی ملحق کرد و منسوب نمود. لاط فلانا بعین او سهم، یعنی به فلانی چشم زخم رسانید و بر وی تیر انداخت. لاط الشیء بدین معناست که آن را مخفی نمود.
لغت شناسان دیگر نیز شبیه این عبارات را به کار برده اند و حق آن است که عمل قوم لوطیعنی همجنس بازی مردان بر خلاف آنچه نویسنده مفردات ذکر کرده، از لصوق(اتصال و چسبیدن) گرفته شده است نه از اسم لوط پیامبر(ع). به هر حال مفهوم لغوی لواط،همجنس بازی مردان، اعم از دخول یا سایر استمتاعات است، هر چند دومی به دلیل شرعی، موضوع حد نیست، لیکن در روایت یادشده امام(ع) در پاسخ سؤال از معنای لواط فرمود:(لواط استفاده از میان دو ران است و دخول کفر است.)(8) همچنین است روایت سلیمان بن هلال(9) که خواهد آمد.

مجازات لواط

روایات این باب بر دو دسته است:
الف) روایاتی که حد لواط را حد زانی می داند.
ب) احادیثی که حد لواط را متفاوت با حد زانی می داند.

دسته نخست

روایت نخست: ابان از زراره از امام باقر(ع) روایت کرده است:
الملوط حده حد الزانی.(10)
اطلاق این روایت اقتضا می کند که تفاوتی بین احصان و غیر آن نباشد، یعنی تفاوتی میان متاهل بودن لواط شونده و مجرد بودن وی نیست، زیرا در مفعول احصان و عدم آن بی معناست، چرا که غریزه جنسی در مرد اقتضای فاعل بودن را دارد نه غیر آن، بنابر این حد لواط شونده رجم است، زیرا حد زنا کار محصن، رجم است و لواط شونده در هر حال محصن است.
روایت دوم: علاء بن فضیل از امام صادق(ع) روایت کرده است:
حد اللوطی مثل حد الزانی. ان کان قد احصن رجم و الا جلد.(11)
روایت صراحت دارد که حد لواط کننده حد زنا کار است به ویژه با توجه به صراحت آن در تفصیل میان احصان و غیر آن و این که حد لواط کننده محصن مانند زناکار محصن، سنگسار است و حد غیر آن تازیانه است، بر این اساس برای مفعول حدی ذکر نشده است.
روایت سوم: عبدالله بن جعفر در قرب الاسناد از حسن بن ظریف از حسین بن علوان از جعفر بن محمد از پدرش از امام علی(ع)روایت کرده اند که حضرت کرارا در باره لواط کننده می فرمود:
ان کان محصنا رجم و ان لم یکن محصنا جلد الحد.(12)
چگونگی دلالت این حدیث مانند حدیث پیشین است، به این بیان که روایت درمقام بیان حکم فاعل است و تفصیل میان محصن و غیرمحصن پس از کلمه (لوطی) و این که حد آن حد زنا کننده است، صریح در این است که روایت در مقام بیان حکم فاعل است.
روایت چهارم: ابوالبختری از جعفر بن محمد(ع) از پدرش(ع) روایت کرده است که علی بن ابی طالب(ع) کرارا می فرمود:
حد اللوطی مثل حد الزانی، ان کان محصنا رجم، و ان کان عزبا جلد مائة و یجلد الحد من یرمی به بریئا،(13)
حد لواط کننده بسان حد زنا کار است، اگر محصن باشد سنگسار می شود و اگر عزب باشد صد تازیانه می خورد. هر کس به شخصی نسبت لواط بدهد و نتواند ثابت کند، حد قذف بر وی جاری می شود.
دلالت این روایت روشن است بلکه از روایت پیشین روشن تر است از این جهت که تعداد تازیانه غیر محصن که از آن عزب یاد شده است ذکر شده علاوه بر آن که بیان شده که هر کس به بی گناهی نسبت لواط دهد حد قذف بر وی جاری می شود.به هر صورت این روایت نیز صراحت دارد که حد لواط کننده حد زنا کار است.
روایت پنجم: صالح بن عقبه از یزیدبن عبدالملک روایت کرده است از امام باقر(ع) شنیدم که :
ان الرجم علی الناکح و المنکوح ذکرا کان او انثی اذا کانا محصنین، و هو علی الذکر اذا کان منکوحا، احصن او لم یحصن،(14)
فاعل و مفعول چه مذکر باشند و چه مؤنث اگر محصن باشند سنگسار می شوند. همین حد بر مذکر نیز در صورتی که مفعول واقع شود، جاری می شود، چه محصن باشد و چه غیر محصن.
کیفیت دلالت این حدیث روشن تر است ، زیرا صریح تر است با این بیان که مراد از فاعل و مفعول در صورتی که مفعول مؤنث باشد که حکم آن سنگسار است زناست نه نزدیکی مرد با همسر خود. لواط در جایی صدق می کند که پای دو مرد در میان باشد. حکم تمام صور یکی است، جز در جایی که مفعول مذکر باشد که حکم وی سنگسار است چه محصن باشد و چه نباشد، زیرا عدم احصان درمفعول صدق نمی کند، بنابر این روایت دلالت می کند بر این که حد لواط، حد زناست، در فاعل سنگسار یا تازیانه است و در مفعول به نحو مطلق سنگسار ثابت است.
روایت ششم: نوفلی از سکونی از امام صادق(ع) روایت کرده که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
لو کان ینبغی لاحد ان یرجم مرتین لرجم اللوطی.(15)
روشن است که حد زناکار محصن سنگسار است و سخن امام(ع) دلالت می کند که مجازات لواط از زنا شدیدتر است، لیکن حد یک گناه تکرار نمی شود و اصولا تکرار حد سنگسار که منجر به کشته شدن شخص می شود، ممکن نیست ولی اگر ممکن بود، لواط کننده مستحق چنین مجازاتی بود، و اگرغیر از سنگسار جایز بود با توجه به این که گناه بسیار بزرگی است مناسب بود امام آن را ذکر کند،ولی ذکر نشده است بلکه امام(ع) فرمود: (لو کان ینبغی لاحد ان یرجم مرتین لرجم اللوطی). پس این حدیث دلالت می کند بر این که حد لواط کننده حد زنا کار است.
روایت هفتم: ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است :
ان فی کتاب علی: اذا اخذ الرجل مع غلام فی لحاف مجردین ضرب الرجل و ادب الغلام، و ان کان ثقب و کان محصنارجم،(16)
در کتاب علی(ع) آمده است: اگر مردی با نوجوانی زیر ملحفه ای برهنه باشند، مرد شلاق زده می شود و نوجوان تادیب می شود. اگرمرد دخول کرده باشد و محصن باشد سنگسار می شود.
بر اساس این روایت، نوجوان غیر بالغ تادیب می شود و مرد محصن سنگسار می شود، زیرا حد او حد زناکار است. اگر غیر از این بودامام(ع) ذکر می کرد، زیرا امام صادق(ع) با نقل از کتاب علی(ع) در مقام بیان حکم شرعی و حد واجب است و مفهوم شرط این است که (ان لم یکن محصنا جلد) یعنی اگر محصن نباشد تازیانه زده می شود، چنان که به این مطلب در روایات دیگر تصریح شده است.
روایت هشتم: ابن ابی عمیر از برخی اصحاب از امام صادق(ع) در باره مرد لواط کار روایت کرده است:
ان علیه الرجم ان کان محصنا و علیه الجلد ان لم یکن محصنا.(17)
طبق این روایت، حکم لواط کننده و حد او حد زناکار است و به هر دو قسم حد یعنی سنگسار در صورت احصان و تازیانه در فرض عدم احصان نیز تصریح کرده است. با توجه به صحت سند و صراحت دلالت و موافقت آن با دیگر روایات صحیح یا مؤثق چنان که صاحب وسایل از شیخ نقل کرده است حمل این روایت بر تقیه بی وجه است.

دسته دوم

بر اساس این دسته از روایات، حد لواط کننده کشتن با شمشیر یا پرتاب کردن او از کوه با دست و پای بسته یا سوزاندن وی در آتش است.

روایات کشتن با شمشیر

روایت نخست: سلیمان بن هلال از امام صادق(ع) در باره مردی که همجنس بازی کرده بود، نقل می کند:
ان کان دون الثقب فالجلد، و ان ثقب اقیم قائما ثم ضرب بالسیف ضربة اخذ السیف منه ما اخذ،(18)
اگر دخول نکرده باشد تازیانه می خورد و اگر دخول کرده باشد ایستاده نگه داشته می شود سپس با شمشیر ضربه ای به او وارد می شودتا هرجا که شمشیر کارگر شد.
عرض کردم: آیا این عمل قتل او خواهد بود؟ فرمود:(هو ذاک ، این عمل قتل اوست.)
ظاهر کلام امام(ع) این است که حکم لواط کننده قتل است، چنان که راوی از جمله (اقیم قائما ثم ضرب بالسیف ضربة اخذ السیف منه ما اخذ) همین را فهمیده است، و کشتن با شمشیر غیر از سنگسار کردن است و ظاهر (جلد) در عبارت (ان کان دون الثقب فالجلد) این است که مراد تعزیر می باشد، لذا باید کمتر از عدد حد یعنی صد تازیانه باشد.
این روایت دو اشکال دارد:
اولا، این حدیث به دلیل وجود جوهری واقفی و سلیمان بن هلال ضعف سند دارد.
ثانیا، ظاهر (جلد) حد است یعنی صد تازیانه و همجنس بازی کمتر از دخول، لواط شمرده می شود و مستحق حد است ولی دخول کفر شمرده می شود و حد آن قتل است. لیکن از عبارت (اقیم قائما ثم ضرب بالسیف ضربة اخذ منه ما اخذ) استفاده نمی شود که حکم این شخص قتل است، زیرا ممکن است شمشیر تنها تا قسمت اندکی از بدن نفوذ کند. به علاوه جمله (اقیم قائما) مخالف عمل امیرمؤمنان(ع) است، ایشان در باره مردی که با نوجوانی لواط کرده بود، فرمود: (یا قنبر النطع و السیف، قنبر، نطع(فرشی از پوست که محکومان را هنگام مجازات روی آن می نشاندند.) و شمشیری بیاور.)(19) آن گاه مرد و نوجوان روی آن فرش پوستی به روخوابانده شدند و با شمشیر به هر دو ضربه ای وارد کرد و آنها را دو نیم ساخت.
این دلیل آن است که چنین عملی در مورد مخصوص و به جهت خاصی بوده و قتل در اینجا عوض از سنگسار بوده یا مستقل می باشد،چنان که در وجه جمع خواهد آمد.
روایت دوم: حماد بن عثمان می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: مردی به مردی دخول کرده «حکم آن چیست» امام(ع) فرمود:
علیه ان کان محصنا القتل، و ان لم یکن محصنا فعلیه الجلد.(20) عرض کردم: حکم مفعول چیست؟ فرمود: علیه القتل علی کل حال محصنا کان او غیر محصن.
همین روایت را شیخ صدوق به اسناد خود از حماد بن عیسی، و شیخ طوسی به اسناد خود از محمد بن یعقوب نقل کرده اند.
روایت دلالت دارد بر این که حکم فاعل و مفعول در صورت دخول، کشتن است، لیکن تقسیم به احصان و عدم احصان و این که مجازات او مانند زنا در صورت عدم احصان تازیانه است، می فهماند که در این جا قتل با شمشیر نیست، بلکه با سنگسار است.چنانکه تبدیل سنگسار به کشتن با شمشیر و غیر آن در صورت وجود مصلحت خاصی، جایز است ، مانند این که زنا با بینه ثابت شده باشد نه با اقرار، زیرا در سنگسار ممکن است شخص از گودال فرار کند که در این صورت اگر زنا با اقرار ثابت شده باشد، برگرداندن او جایز نیست، چرا که فرار به منزله انکار است، و در مورد زنا نص خاص داریم که انکار بعد از اقرار حد را ساقط می کند.
مؤید این که روایت می فهماند که کشتن در این جا با سنگسار است نه با شمشیر این است که حکم مفعول بدون تفاوت میان محصن وغیر محصن بیان شده است و این روایت با روایات پیشین که می گفت: حد مفعول حد زنا کار است(21)، منافات ندارد ومذکر چه محصن باشد و چه غیر محصن (22) در صورت مفعول واقع شدن با توجه به عدم تصریح به شمشیر و ذکر قتل آسنگسار می شود.
مقتضای جمع میان روایات این است که مراد از قتل، کشتن با سنگسار یا غیر آن در همان صورتی است که کشتن زنا کار به غیر سنگسارجایز باشد. بنابراین، مدلول روایت یاد شده مخالف مدلول روایات پیشین که می گفت: حد آن حد زنا کار است نمی باشد. به علاوه سند حدیث به سبب معلی بن محمد ضعیف است ، زیرا این شخص طبق نقل علامه در خلاصه و نجاشی در رجال خود، از نظرحدیث و مذهب مضطرب است، چنان که در این حدیث وی نیز اضطراب مشاهده می شود.(23)
روایت سوم: محمد بن حسن به اسناد خود از حسین بن سعید نقل کرده است:
دست خط کسی را که می شناختمش و برای امام کاظم(ع) نامه نوشته بود و نیز جواب حضرت به وی را مشاهده کردم. از امام(ع) سؤال شده بود: آیا بر مردی که با پسر نوجوانی در میان دو ران او بازی کرده حد ثابت است؟ امام(ع) نوشته بود: لعنة الله علی من فعل ذلک.
همین مرد برای امام نوشته بود البته من جواب امام(ع) را به چشم خود ندیدم : حد دو مردی که بدون اجبار و با رضایت، یکی بادیگری در میان دو ران آمیزش کرده، چیست و توبه وی چیست؟ امام در پاسخ نوشته بود: القتل.
همچنین از امام(ع) سؤال شده بود: حد دو مردی که در یک رختخواب خوابیده باشند چیست؟ پاسخ امام(ع) چنین بود: ماة سوط.(24)
صاحب وسایل از شیخ طوسی نقل کرده است:
این روایت را بر کسی حمل می کنیم که این عمل از وی تکرار شده باشد و در این صورت کشتن وی واجب است، یا آن را بر کسی حمل می کنیم که محصن باشد.
دلالت: امام کاظم(ع) درجواب این پرسش که: حد دو مردی که یکی با دیگری و بدون اجبار و با رضایت، در میان دو ران نکاح کرده، چیست و توبه وی چیست؟ فرمود: حد وی قتل است. موضوع این پرسش همان است که مورد بحث ماست و قتل اعم از رجم است،بلکه مقابل آن است، زیرا رجم قتل خاص است.
اشکال: این روایت، اولا از حیث سند به جهت ارسال، ضعیف است. ثانیا، مورد سؤال آمیزش میان دو ران است و این غیر از لواط است، و کشتن چنین کسی با مذاق شرع در باب حدود تناسب ندارد.
شاید به همین جهت شیخ طوسی روایت را بر محصن که این عمل را تکرار کرده حمل نموده، با این که تکرار یک گناه پیش از ثابت شدن در دادگاه موجب قتل نیست و پس از ثابت شدن، دارای یک حد است.
ثالثا، حسین بن سعید اظهار داشته که پاسخ امام(ع) را ندیده است و گویا مطمئن نبوده پاسخ از امام(ع) باشد.
مگر گفته شود: موضوع لواط وسیع است و عبارت است از: همجنس بازی مردی با مرد دیگر اعم از این که دخول شده باشد یا خیر.در این صورت باید در تنقیح موضوع بحث شود که آیا لواط ی که بر آن حد زنا کار یا قتل یا غیر آن مقرر شده، این است که مردی به جای ازدواج با زنان از طریق همجنس بازی رفع شهوت کند چنان که قوم لوط چنین می کردند و دخول در تحقق موضوع حد دخالت ندارد، یا این که دخول در تحقق موضوع حد دخیل است؟ به هر حال با استناد به این روایت حکم به قتل لواط کار، مشکل است، زیرا اولا، راوی خود جواب را ندیده است. ثانیا، آنچه نقل شده این است که پس از تصریح به این که آمیزش مرد، بدون دخول و میان دو ران مردی بوده است، امام(ع) فرموده: حد وی قتل است، درحالی که صدق لواط بر چنین موردی جای بحث است، هر چند چنین عملی نیز حرام است و فاعل و مفعول هر دو تعزیر می شوند.مطلب جای درنگ است.
روایت چهارم: ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) روایت کرده است:
زن و شوهری را نزد امیر مؤمنان(ع) آوردند، که آن شوهر با پسر آن زن از شوهر دیگرش لواط کرده بود و به شهادت شهود، دخول کرده بود، حضرت دستور فرمود مرد با ضربات شمشیر به قتل برسد و آن نوجوان نیز کمتر از میزان حد، تازیانه بخورد و به اوفرمودند:
(اما لوکنت مدرکا لقتلتک لامکانک ایاه من نفسک بثقبک)(25) اگر بالغ بودی تو را هم می کشتم ، زیرا خودت را برای دخول در اختیار آن مرد گذاشتی.
پس از ثابت شدن موضوع نزد امیر مؤمنان(ع) به واسطه شهادت شهود، حضرت دستور قتل لواط کننده و تعزیر نوجوان غیر بالغ راصادر کرد و اگر حد آن مانند زنا بود، حکم به سنگسار می کرد.
اشکال: حکم مزبور حکمی خاص در واقعه مشخص بوده که حاکم شرع در انتخاب آن حد، مصلحتی دیده است و این منافات نداردکه حد شرعی لواط همان حد زنا یعنی رجم باشد و امام(ع) آن را به جهت مصلحت تبدیل به قتل کرده است به ویژه آن که با شهادت وبینه ثابت شده است نه با اقرار و نزد اکثر فقیهان، در صورت وجود محذور در اجرای سنگسار، کشتن با شمشیر جایز است.
روایت پنجم: سیف تمار از امام صادق(ع) روایت کرده است:
مردی را همراه پسر نوجوانی که با او لواط کرده بود، نزد امیر مؤمنان(ع) آوردند و بینه نیز علیه آنها به این عمل زشت شهادت داد،امام(ع) فرمودند:(یا قنبر النطع و السیف، قنبر، نطع و شمشیری بیاور). آن گاه مرد و نوجوان به صورت روی آن فرش پوستی قرار داده شدند. سپس امر فرمود آن دو را با شمشیر به دو نیم کردند.(26)
دلالت حدیث: عمل امام(ع) حجت و دلیل است بر این که این مجازات حکم خداوند بوده است که امام(ع) در برابر دیدگان مردم اجراکرد.
اشکال: اولا، به جهت وجود بنان بن محمد و عباس معروف به غلام بن شراعه، این حدیث ضعف سند دارد. ثانیا، این مجازات،حکمی بود که در یک واقعه مشخص به نقل امام صادق(ع) از امام علی بن ابی طالب(ع) صادر شده است و شاید به خاطر حکمتی خاص، امام(ع) سنگسار را به کشتن با شمشیر تبدیل کرده است. شاید آن مصلحت، تکرار این عمل بوده است، گویا آن مرد، نوجوان را همسر خود قرارداده بود. یا این حکم یک حکم ولایی بود، امام از ولایت خود استفاده کرده و حکم به قتل آن پسر بچه کرده اگرلفظ (غلام) را بر معنای ظاهری آن یعنی نوجوان نابالغ حمل کنیم ، زیرا اجازه می داده که مرد با او لواط کند و این عمل زشت با این که طبیعت انسان از آن متنفر است کرارا از آن بچه صادر شده است و به جهت همین تکرار، امام حکم به قتل وی کرده است.
بنابر این، روایت یاد شده دلالت ندارد بر این که کشتن با شمشیر، حکم همیشگی کسی باشد که مرتکب این عمل زشت شده است، واین روایت با این که حد لواط کننده حد زنا کار باشد، منافات ندارد.
روایت ششم: محمد بن عبدالرحمن عرزمی از پدرش عبدالرحمن از امام صادق(ع) از پدرش(ع) روایت کرده اند:
مردی را که مفقول واقع می شد پیش عمر آوردند، وقتی خواست او را تازیانه بزند به شهود گفت: آیا دیده اید که همانند سرمه در سرمه دان، دیده اید که دخول صورت گرفته باشد؟ گفتند: بله. آن گاه به علی(ع) گفت: به دنبال مرد فاعل رفتند و او را نیافتند. در این باره چه حکم می کنی؟
امام علی(ع) فرمود: اری فیه ان تضرب عنقه، رای من این است که گردنش زده شود.
آن گاه عمر دستور داد گردن او را بزنند. سپس امیر مؤمنان(ع) فرمود: خذوه فقد بقیت له عقوبة اخری، او را نگه دارید، مجازات دیگری نیز دارد. عمر گفت: آن مجازات چیست؟ حضرت علی(ع) فرمود: بسته ای هیزم بیاورید، پس از فراهم آوردن هیزم او را در آنهاقرارداد و با آتش سوزاند....(27)
دلالت روایت: این حدیث هر چند تنها در باره مفعول است، وقتی از حکم آن سؤال شد ،امام علی(ع) چنین پاسخ داد: (اری فیه ان تضرب عنقه) که این همان کشتن با شمشیر است. خلیفه وقت به این حکم عمل کرد و این غیر از آن حکمی است که قبلا بیان شد که مجازات آن سنگسار است چه محصن باشد و چه غیر محصن، زیرا مفعول همان محصن است و عدم احصان در وی بی معناست،چنان که در صحیحه زراره از امام باقر(ع) آمده بود: (الملوط حده حد الزانی)(28) و قتل شامل سنگسار هم می شود، بنابراین موثقه حماد که قبلا یاد شد تقویت می شود، در این روایت موثق در پاسخ به این پرسش که: مجازات مفعول چیست؟ آمده بود:(علیه القتل علی کل حال، محصنا کان او غیر محصن).(29) البته در این حدیث این مطلب هم هست که پس از کشتن وی جنازه اش را بسوزانند نه این که زنده، وی را بسوزانند.
اشکال: آنچه در این روایت آمده نیز عملکرد خاصی از حاکم شرع و حکم خاصی در باره یک واقعه مشخص بود. پرسش از حکم خداوند درباره لواط شونده به شکل عام نیست، بلکه پرسش از حکم لواط شونده پس از شهادت شهود، آن هم در محضر حاکم شرع و نیافتن فاعل تا علیه او اقرار به چیزی شود بوده است، حاکم به مقتضای مصلحت، کشتن با سنگسار را به کشتن با شمشیرتبدیل کرد به ویژه آنکه آن جرم با شهادت ثابت شده است نه با اقرار.
بنابر این، این حکم و عملکرد حاکم شرع در یک واقعه مشخص با آن حکم خداوند در باره لواط شونده که حد وی حد زنا کار است آچنان که امام باقر(ع) تصریح کرد منافات ندارد.
نزد اکثر فقیهان، از این روایات استفاده می شود که والی و حاکم شرع می تواند مجازات سنگسار را در صورت وجود مصلحت، به کشتن با شمشیر و غیر آن بسان تفنگ یا روش های آسان تر مانند کشتن با وسایل برقی، تبدیل کند. مخصوصا که در زمان ما مشاهده می شود دشمنان اسلام از کشتن به روش سنگسار سوء استفاده کرده و به اسلام اهانت می کنند با این که خودشان برای برخی جرایم،مجازات اعدام را پذیرفته اند.
برای مجازات دوم و سوم(انداختن از کوه با دست و پای بسته و سوزاندن با آتش) یک روایت وجود دارد. البته این روایت بر مجازات اول که قتل باشد نیز دلالت می کند:
مالک بن عطیه از امام صادق(ع) روایت کرده است:
امیر مؤمنان(ع) در میان گروهی از اصحاب بود که مردی خدمت حضرت رسید و عرض کرد: ای امیر مؤمنان، من به نوجوانی دخول کرده ام، مرا تطهیر کن، امام(ع) فرمود: اذهب الی منزلک لعل مرارا هاج بک، به خانه ات برو، شاید صفرا بر تو غلبه کرده است(درحالت طبیعی نیستی که این گونه اقرار می کنی.) فردا دو باره خدمت حضرت رسید و عرض کرد: ای امیر مؤمنان به نوجوانی دخول کرده ام، مرا تطهیر کن. امام فرمود: اذهب الی منزلک لعل مرارا هاج بک.
آن مرد سه بار پس از مرتبه اول، این اقرار خود را تکرار کرد و در مرتبه چهارم حضرت به او فرمود: یا هذا ان رسول الله(ص) حکم فی مثلک بثلاثة احکام فاختر ایهن شئت، ای مرد، رسول خدا در مورد مثل تو، سه حکم قرار داده، هر کدام را که می خواهی برگزین.
عرض کرد: یا امیر مؤمنان آن سه چیست؟ فرمود:
ضربة بالسیف فی عنقک بالغة ما بلغت، او اهداب(30) من جبل مشدود الیدین و الرجلین، او احراق بالنار، وارد کردن ضربه شمشیر به گردنت تا هر کجا برسد، پرت کردن از کوه با دست و پای بسته، سوزاندن با آتش.
عرض کرد: ای امیر مؤمنان، کدام یک شدیدتر است؟ فرمود:سوزاندن با آتش.
عرض کرد: ای امیر مؤمنان، من همین سوزاندن با آتش را برگزیدم.
آن گاه امیر مؤمنان به آن مرد فرمود: (خذ لذلک اهبتک، خود را برای این مجازات آماده کن. آن گاه دو رکعت نماز خواند سپس در حال تشهد نشست و گفت: بارالها با گناهی که خود می دانی به سویت آمدم. من از این گناه می ترسم و به جانشین رسول تو و پسر عموی پیامبرت پناه آوردم و از او درخواست کردم مرا تطهیر کند. او مرا میان سه مجازات مخیر کرد. خداوندا، من شدیدترین مجازات رابرگزیدم. بارالها، از تو درخواست می کنم که این مجازات را کفاره گناهانم قرار دهی و در آخرت به آتش دوزخ مرا نسوزانی.
سپس در حالی که گریه می کرد ایستاد و در گودالی که امیر مؤمنان(ع) برای او کنده بود در حالی که می دید آتش پیرامونش شعله می کشد وارد شد.
پس از این سخنان، امیر مؤمنان(ع) گریه کرد و اصحاب حضرت نیز همگی گریستند آن گاه امیر مؤمنان(ع) فرمود:
قم یا هذا فقد ابکیت ملائکة السماء و ملائکة الارض، فان الله قد تاب علیک، فقم و لاتعاودن شیئا مما فعلت.(31)
از نقل امام علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) و از عملکرد امیر مؤمنان(ع) استفاده می شود که مجازات لواط کننده یکی از سه چیز است: یک ضربت شمشیر تا هر جا که برسد، پرتاب کردن از کوه با دست و پای بسته، سوزاندن در آتش. این حکم با مدلول روایات دسته نخست غیر که حد لواط کننده را حد زنا کار می دانستند، مغایر است. علاوه بر آن که بر اساس ظاهر حدیث، حاکم شرع میان آن سه مخیر است، بلکه خود گناهکار در پذیرش یکی از آن سه مجاز است.
برداشت ما از حدیث:
نخست: مضمون حدیث فوق آشکارا بر این دلالت می کند که موضوع حد با یک بار اقرار محقق نمی شود بلکه بسان زنا به چهار باراقرار نیاز است چنان که نزدیک به آن بلکه مانند آن در حدیث صالح ابن میثم آمده است: (اتت امراة مجح امیر المؤمنین(ع) فقالت: یاامیر المؤمنین انی زنیت فطهرنی...).(32)
دوم: لواط که موضوع حد است، تنها با دخول تحقق می یابد نه با تمتع از میان دو ران، هر چند این نیز حرام است و موجب تعزیرمی شود.
سوم: نقل امام(ع) از رسول خدا(ص) که (ایشان درباره مانند تو سه گونه حکم کرد)، ظاهر در این است که این سه حکم در سه مورد بوده نه در یک مورد. این قرینه می شود که عمل رسول خدا(ص) در هر موردی که بر اساس مصلحت خاص آن مورد بوده است واصل آن، قتل و خارج ساختن روح است و این که حکم دائمی شارع قسم خاصی از قتل باشد، منافات ندارد که حکم رجم باشد، زیرارجم نیز قسم خاصی از قتل است.
چهارم: حکم سوزاندن بر فرض ثبوت، به معنای زنده سوزاندن وی نیست بلکه چنان که در خبر پیشین آمده بود پس از کشتن،جسدش سوزانده می شود. در مورد این روایت پس از آن که گناهکار سوزاندن را پذیرفت، امام علی دستور به فراهم آوردن آتش داد شاید(33) بدین علت بوده که امام(ع) می دانست آن مرد پس از دیدن آتش توبه می کند و مجازات وی ساقط خواهد شد که همین طور هم شد. به علاوه امام(ع) در مجازات کردن اهل غلو، آنان را زنده نسوزاند، چنان که خبری که در مجازات مرتد وارد شده به این مطلب تصریح دارد.(34)
هر چند این مجازات در باره ارتداد مسلمان و نماز بر بت وارد شده است که شاید این نیز یک حکم جزئی در یک حادثه شخصی باشد نه این که بیان کننده حکم خداوند در مانند این گناه باشد.
پنجم: اگر مجازات انجام دهنده این عمل زشت چنین است، چطور پس از ثابت شدن جرم نزد حاکم شرع و فراهم کردن مقدمات اجرای حد می توان او را عفو کرد؟ مگر بگوییم که حکم خداوند ساقط شدن حد با توبه است در هر مرحله ای که باشد، بسان زنا درصورتی که با بینه ثابت شده باشد، به همین جهت برگرداندن کسی که از گودال خارج شده، از آن رو که بر توبه و انکار دلالت می کند،جایز نیست و عمل امام علی(ع) در اینجا وجه شباهت دیگری بین این عمل زشت و زناست و از چیزهایی است که ثابت بودن حد زنادر لواط را به ذهن نزدیک می کند.
به هر حال این روایت نیز حکم خاصی در واقعه ای خاص بوده و در مقام بیان حکم خداوند در حد لواط نیست و لذا با روایات دلالت کننده بر این که حکم لواط سنگسار کردن و حد آن حد زناست، منافات ندارد.
نتیجه: بسیاری از روایات تصریح دارند بر این که حد لواط همان حد زناست. در میان این روایات، روایات صحیح و موثقی که فقیه نمی تواند آنها را نادیده بگیرد، به چشم می خورد. در دسته دیگری از روایات آمده است که لواط کننده کشته می شود. این روایات که بیشتر در باب قضا آمده است ظاهر در این است که حد او قتل است ولی مربوط به واقعه های شخصی است نه بیان حکم کلی شرعی. شاید به جهت خصوصیت مقام، حاکم شرع حکم سنگسار را به کشتن با شمشیر تبدیل کرده است.
در یک خبر واحد سخن از پرتاپ کردن از کوه و آتش زدن به میان آمده است. مفهوم این روایت روشن شد و معلوم گردید که این حکم منافات ندارد با این که حکم خداوند در حد لواط همان حد زنا باشد. به فرض بپذیریم این روایت نیز در مقام بیان حکم به زبان عمل است، بیشتر فقیهان در مقام جمع میان روایات گفته اند: حاکم شرع میان سنگسار و قتل مخیر است، لیکن از آنجا که پرتاب کردن از کوه و سوزاندن برخلاف اصلند و تنها در روایت مالک بن عطیه ذکر شده اند، باید در مجازات لواط بر قدر متیقن اکتفا کرد. بنابر این(اهداب) یا (اهداء) یا (دهداء) شامل پرت کردن از هر بلندی نمی شود. احراق نیز شامل سوزاندن مجرم در حال حیات نمی شود،زیرا از عمل ائمه(ع) جز سوزاندن جسد پس از قتل چیزی استفاده نمی شود و جواز این مجازات در مورد کسی که بربتان نماز گزارده است، اختصاص به همان مورد دارد.
عجیب است که فقهای ما از قدما تا متاخران جز گروه اندکی در مقام فتوا بدون اشاره به قسم اول، به قسم دوم روایات عمل کرده اند واز کلمات آنها توهم می شود که درمقام جمع میان روایات هستند و ما در ادامه به این مطلب و قول حق در وجه جمع، اشاره خواهیم کرد.

دیدگاه فقها

1 . شیخ الطایفه در خلاف، مساله 22:
هرگاه مردی لواط کرده و دخول نماید، مجازاتش قتل است و امام(ع) مخیر است که وی را با شمشیر به قتل برساند یا دیواری بر وی خراب کند و یا از مکان بلندی پرت کند.
اگر دخول نکرده باشد ومحصن باشد باید سنگسار شود و در صورت بکر بودن(عدم احصان) باید صد تازیانه بخورد. دلیل ما اجماع امامیه و روایات است.
گویا شیخ طوسی از جهت موضوع، بهره گیری جنسی کمتر از دخول را لواط بر شمرده و آن گاه درصدد جمع میان روایات باب برآمده است و در فرض دخول، به قسم دوم از روایات یعنی قتل عمل کرده و در کمتر از دخول به قسم اول عمل کرده است. به علاوه،در معنای (اهداب من جبل) نیز توسعه داده و سخن از پرتاپ کردن از مکان بلند را به میان آورده است، چنان که در قتل با شمشیرتوسعه داده و خراب کردن دیوار بر وی را مطرح کرده اند. دلیل این سخن شیخ بر ما معلوم نیست.
2 . شیخ طوسی در کتاب مبسوط گفته است:
کشتن کسی که با مردی لواط کرده و یا به زن اجنبی دخول کرده واجب است. امام میان گردن زدن وی و پرتاب کردن او از دیوار بلند وخراب کردن دیوار بر او و سنگسار و سوزاندن با آتش، مخیر است.
اگر این عمل زشت را با مرد بدون دخول انجام دهد، در صورت احصان سنگسار می شود و در صورت بکر بودن(عدم احصان) تازیانه می خورد. (35)
مشاهده می شود در این عبارت، از حیث موضوع به خصوص زن اجنبی توسعه داده نشده و از نظر حکم، تخییر میان اقسام سه گانه قتل مطرح شده است و در فرض دخول، به روایات قسم دوم عمل شده و در کمتر از دخول، به روایات قسم اول عمل شده است، درحالی که این جمع هیچ دلیلی ندارد و هیچ گونه اشاره ای در میان روایات جز روایت دوم از باب اول به آن نشده است.
3 . علامه حلی در ارشاد الاذهان(36) می گوید:
لواط، وطی مذکر است که در صورت دخول، فاعل و مفعول هر دو کشته می شوند البته در صورتی که هر دو بالغ و عاقل باشند چه هردو حر باشند یا عبد، چه هر دو مسلمان باشند یا کافر، چه هر دو محصن باشند یا غیر محصن یا یکی محصن باشد و دیگری غیر محصن و... .
امام در کشتن وی میان زدن وی با شمشیر و سوزاندن و سنگسار و پرت کردن از جای بلند و خراب کردن دیوار بر وی یا جمع میان یکی از این ها و سوزاندن، مخیر است.
اگر دخول نشده باشد هر دو صد تازیانه می خورند چه هر دو حر باشند، چه عبد، چه مسلمان باشند، چه کافر، چه محصن باشند، چه غیر محصن یا یکی محصن باشد و دیگری غیر محصن، بنا بر قولی... .
4 . صاحب تلخیص المرام می نویسد:
در صورت تحقق لواط با دخول، کشتن فاعل و مفعول در صورتی که عاقل و بالغ باشند، واجب است چه حر باشند و چه عبد، مسلمان باشند یا کافر، محصن باشند یا غیر محصن یا یکی محصن باشد و دیگری غیر محصن... و امام(ع) در کشتن وی میان زدن با شمشیر وسوزاندن و سنگسار و پرت کردن از جای بلند و خراب کردن دیوار بروی مخیر است. همچنین جمع میان سوزاندن و غیر آن جایزاست.
اگر دخول نشده باشد مانند استمتاع از میان دو ران در صورت احصان مجازات وی سنگسار است و در صورت عدم احصان بنابرقولی صد تازیانه زده می شود...(37).
در این عبارت نیز میان دو قسم روایات جمع شده است و در صورت دخول به قسم دوم عمل شده است و در کمتر از دخول به قسم اول عمل شده است در حالی که این جمع و همچنین توسعه در قتل به گونه ای که در عبارت آمده است هیچ شاهدی ندارد.
5 . محقق حلی در شرایع می نگارد:
لواط وطی مذکر است چه دخول صورت بگیرد و چه نگیرد، و هیچ کدام آنها جز با چهار بار اقرار یا شهادت چهار مرد به دیدن، ثابت نمی شود... و دخول، کشتن فاعل و مفعول را در صورتی که هریک بالغ و عاقل باشند واجب می گرداند. در این حکم حر و عبد،مسلمان و کافر، محصن و غیر محصن برابرند... کیفیت اقامه این حد از این قرار است: اگر لواط به دخول باشد کشته می شود. در روایتی آمده که اگر محصن باشد سنگسار می شود و اگر غیر محصن باشد تازیانه می خورد و اولی اشهر است. امام در کشتن وی میان زدن وی با شمشیر و سوزاندن و سنگسار و پرت کردن او از بلندی و خراب کردن دیوار بر وی مخیر است و نیز جمع کردن میان یکی از اینها وسوزاندن جایز است.
اگر دخول نشده باشد حد وی صد تازیانه است.
در نهایه آمده است: اگر محصن باشد سنگسار می شود و اگر غیر محصن باشد تازیانه می خورد. اولی اشبه است.(38)
چنان که مشاهده می کنید در موضوع توسعه داده شده است و با عبارت (وغیره) به کمتر از دخول نیز لواط اطلاق شده است، در حالی که در این صورت به تصریح شهید ثانی در مسالک، ج 14، ص 40، وطی صدق نمی کند وبه طریق اولی بر قرار دادن آلت میان دو ران یادو کپل، لواط صدق نمی کند هر چند قائل شویم که از نظر حکمی این دو ملحق به لواط هستند، چنان که صاحب نهایه با عبارت(والاول اشبه) به همین قائل شد و حد زنارا برای آن قرار داد.
6 . فاضل مقداد در کنز العرفان گفته است:
بنابر قول ابو مسلم، حمل (ایذاء) در آیه بر قتل ممکن است ، زیرا این حد لواط است. وی حد لواط را قتل می داند و ظاهر اطلاق کلامش این است که به مقتضای روایات قسم دوم، تفاوتی میان محصن و غیر محصن، و فاعل و مفعول نیست.(39)
7 . راوندی در فقه القرآن گفته است:
لواط کننده اگر در دبر دخول کرده باشد، بدون مراعات احصان، قتل وی واجب است.(40)
آنچه این سخن را تقویت می کند این است که در شرع مقدس اسلام حدود شرعی به جهت بازداشتن مردم از اعمال زشت و جنایات است و هر چه عمل زشت تر باشد زجر و منع شارع قوی تر است و بدون اختلاف، لواط عملی به مراتب زشت تر از زناست و قرآن نیز به این مطلب صراحت دارد و لذا باید منع در لواط قوی تر باشد، این قیاس نیست، بلکه نوعی استدلال است.
گفته اند که: لواط زشت تر از زناست، زیرا لواط استمتاع از آلتی است که هرگز بر انسان استفاده از آن مباح نیست، بر خلاف زنا به علاوه تعطیلی احکام شرعی لازم نمی آید. بنابر این هر وقت خداوند در قرآن یا بر زبان پیامبر(ص) حکمی را جاری نماید ما آن را می پذیریم... و مجازات هر کسی که علیه وی حکم لواط با انجام دخول ثابت شده باشد، یکی از پنج چیز است: پرت کردن از جای بلند، خراب کردن دیوار بروی، گردن زدن، سنگسار، سوزاندن با آتش. اگر به یکی از چهار روش نخست کشته شود می توان به جهت تشدید عقوبت و بزرگ نشان دادن آن، جسد وی را سوزاند.(41)
از سخن راوندی دانسته می شود که وی، هر چند موضوع را به دخول اختصاص داده است اما به روایات قسم دوم عمل کرده و به روایات قسم اول اشاره نکرده است، چنان که محقق اشاره کرده است و ترجیح این روایات را چنین توجیه کرده که لواط زشت تر اززناست و به همین جهت باید روایاتی را که حد لواط را حد زنا می داند، رها نمود. به ذهن ایشان خطور کرده که این روش قیاس است وآن را چنین پاسخ داد که نوعی استدلال و نه قیاس است.
وی در پایان به نص قرآن استدلال کرد، با اینکه نص قرآن (ایذاء) است ولی ایشان ایذاء را بر قتل حمل کرده است، چون تصور کرده که قتل یکی از مراتب ایذاء است ولی چنین نیست، زیرا ایذاء درجایی صدق می کند که موضوع محفوظ می باشد اما اگر موضوع باقی نباشد، ایذاء صدق نمی کند.
برداشت مشهور فقیهان همانند برداشت کسانی است که ذکر شد و گویا ایشان میان روایات به گونه ای که ذکر شد یعنی توسعه موضوع جمع کرده اند، زیرا کمتر از دخول را نیز لواط دانسته اند و لذا اصل لواط را که همان دخول باشد بر قسم دوم حمل کرده اند و حکم آن را قتل به اقسامش دانسته اند و ملحق به لواط را که کمتر از دخول باشد بر قسم اول حمل کرده اند و حد آن را حد زنا قرار داده اند.از این بیانات معلوم شد که این جمع جز در برخی روایات باب نکاح شاهدی ندارد.
از امام صادق(ع) روایت شده است که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
اللواط ما دون الدبر و الدبر هو الکفر.
از حذیفة بن منصور نقل شده است که از امام صادق(ع) پرسیدم: لواط چیست؟ فرمود: (ما بین الفخذین، آمیزش میان دو ران است.)پرسیدم پس دخول چیست؟ فرمود: ذلک الکفر بما انز الله علی نبیه(ص)، این کفر به دین خداست.
ظاهر این روایات بزرگ جلوه دادن این گناه و تاکید بر ترک آن است و گرنه از نظر فقهی حکم به کفر لواط کننده نمی شود. احکامی مانند جدا شدن همسر از او، حرام بودن حیوانی که توسط وی ذبح شده است و مانند آن بر او بار نمی شود.
صاحب جواهر گفته است:
ظاهرا اطلاق لواط بر غیر دخول مانند استفاده از میان دو ران یا میان دو کپل، استعمال مجازی است.(42) شاهد دیگر بر جمع مشهور، مرفوعه ابو یحیی واسطی است. می گوید: از امام در باره دو مردی که از میان دو ران یکدیگر استمتاع می کنند، پرسیدم، حضرت فرمود:
حد هما حد الزانی، فان ادعم احدهما علی صاحبه ضرب الداعم ضربة بالسیف اخذت ما اخذت منه و ترکت ما ترکت،یرید بها مقتله، والداعم علیه یحرق بالنار(43)، حد این دو، حد زنا کار است. اگر یکی به دیگری دخول کرده باشد، ضربت کشنده ای با شمشیر به فاعل زده می شود تا هر مقدار که دراو نفوذ کرد و مفعول با آتش سوزانده می شود.
با توجه به مطالب یاد شده در پایان نظر خواننده را به چند نکته جلب می کنیم:
نکته اول: به چه دلیل فقها فرموده اند: امام در کشتن لواط کننده میان پنج چیز مخیراست؟ خراب کردن دیوار بر او را از کجا آورده اند؟براین کار چگونه قتل صدق می کند در حالی که گاه منجر به قتل نمی شود؟
ما در روایات و عمل امام(ع) چیزی را که بر این مطالب دلالت کند، نیافتیم.
نکته دوم: پرت کردن از بلندی از کجا آورده شده است؟ در حالی که در روایت سخن از پرت کردن وی از کوه با دست و پای بسته، به میان آمده است، که گاه منجر به قتل می شود و گاه هم نمی شود، زیرا پرت شدن از کوه غلط خوردن تدریجی است ولی پرت شدن ازجای بلندی، دفعی و قتلی فجیع است.
ظاهر سخن این است که سوزاندن زنده محکوم نیز یکی از اقسام قتل است. که این هم هیچ دلیلی که در مقام بیان حکم خداوند باشد، ندارد و آنچه در حدیث علوی آمده بود که حضرت فرمود: (ان رسول الله قد عمل فی مثلک بثلاثة...) و مرد لواط کننده سخت ترین راهها را برای قتل خود برگزید که همان سوزاندن باشد... توجیهاتی دارد:
اولا، امام(ع) از پیش می دانسته که این روش منتهی به توبه وی می شود و به همین جهت حد از وی ساقط خواهد شد.
ثانیا، بیشتر فقیهان گفته اند: این روش امام(ع) بسان عمل پیامبر اکرم(ص) بر فرض ثبوت اختصاص به همان مورد خاص داشته است که مصلحتی آن را ایجاب می کرده است و چنین احکامی که در یک واقعه خاص صادر شده است لسان ندارند تا بتوان به اطلاق آنها تمسک کرد.
ثالثا، در روایات دیگر که پیش از این اشاره کردیم از سوزاندن زنده نهی شده است.
نکته سوم: به مقتضای روایات صحیح یاد شده در صورت دخول، بر لواط کننده حد زنا بار می شود، یعنی در صورت احصان سنگسارمی شود و در فرض عدم احصان به وی تازیانه زده می شود.
در استمتاعات دیگر غیر از دخول، تعزیر می شود ، زیرا هر چند چنین عملی حرام است ولی موضوعا لواط بر آن صدق نمی کند وبیشتر روایات قسم دوم احکامی بوده اند که در وقایع خاص صادر شده اند.
شاید این احکام بر اساس مصلحتی بوده است که امام(ع) در نظر داشته و این غیر از حکم خداوند است که امام(ع) به صراحت بیان داشته که حد لواط کننده حد زنا کار است.
این نظر، دیدگاه غیر مشهور است که محقق حلی، صاحب شرایع به آن معتقد است و اشهر همان قول اول است. از نظر ما قول غیرمشهور به قواعد فنی فقهی روایی نزدیک تر است.