آن کس که حقیقتی را می داند و پنهان می کند، تبهکار است. برتولت برشت

بنی آدم اعضاء یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند- جو عضوی بدرد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

همجنسگرايان وحقوق بشر

گفتگو با ویکتوریا آزاد!
در قوانین مجازات جمهوری اسلامی در مورد مردان و زنان همجنسگرا چاپ سال 71 در فصل 1 و2 حد لواط (هم جنس گرائی مردان) و مساحقه ( هم جنس بازی زنان ) بعد از 3 بارمرگ است. اگر وبلاگ نویسان، مجلات و روزنامه های اینترنتی و دارندگان سایتها هر کدام به سهم و مسئولیت خود در چاپ و انتشار اطلاعاتی در باره همجنسگرایی بپردازند، بدیهی است که تاثیر قابل ملاحظه ای در روشن کردن این مسئله برای اذهان عمومی خواهند
هر طور که مایل هستید خودتان را معرفی کنید
ویکتوریا آزاد : فعال سیاسی و فعال حقوق زنان
27 سال در نبرد با سیاهی ، 44 سال دارم !
تحصیلات : لیسانس ازدانشگاه نرسینگ گوتنبرک ـ سوئد و دارای لیسانس علوم آزمایشگاهی از باکو. دارای همسر و دو فرزند هستم.
سوابق : عضو سابق سازمان چریکهای فدائی خلق ایران سال 1357 و سپس سازمان فدائیان اکثریت از سال 1358 شمسی ، عضو سابق شورای هماهنگی اتحاد جمهوری خواهان ایران ، سالها عضو حزب چپ پارلمانی سوئد و کاندیدای پارلما ن سوئد در سال 2002 ، نماینده شورای شهر، عضو سازمان عفو بین الملل سوئد شعبه زنان، مسئول کمیسیون زنان حزب چپ سال 2005 ، نماینده ویژه در کمیسیون بین الملل بخش پارلمانی حزب چپ در دیدار با مقامات پارلمانی اتحادیه اروپا2004 ،سخنگوی جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی درشهر گوتنبرگ سال 2004 ، دارای مقالات متعددی هستم که در سایتم
www.victoriaazad.com موجود است .
چطور شد که فعال حقوق بشر شدید ؟
من هم فعال سیاسی و هم فعال حقوق بشرم که البته برخی معتقدند که نمیتوان هم این بود اما به اعتقاد من تلاش برای احقاق حقوق بشر در ایران عین تلاش برای استقرار دمو کراسی است . اصولا حقوق بشر یک مقوله‌ی سیاسی است، برای اینکه حقوق بشربطور کلی، یعنی حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی که در کشورهای مختلف بر اساس نوع ساختار سیاسی از سوی حکومت‌ها اعمال میشود . بنابراین، احقاق حقوق بشر در یک جامعه ارتباط مستقیم با ساختارهای سیاسی یک جامعه دارد و تقاضای اجرای آن نیز نیاز به دخالت در سیاست و اکتهای سیاسی مشخصی دارد که سیاستمداران را به چالش میکشد.
حال چه شد که من فعال حقوق بشر و سیاسی شدم ؟
تربیت و فرهنگ غالب در خانواده من سیاسی و مبتنی بر حقمداری بود . بیاد دارم وقتی فقط 12 سال داشتم یعنی سال 1353 چنانچه خواستی داشتم که به نظرم منطقی بود در صورت عدم موافقت والدینم ، دست به اعتصاب غذا میزدم و البته پدر و مادرم با احترام به اعتراض من پاسخ در خور میدادند. من در مقابل مسائل اجتماعی ، سیاسی و اتفاقات حول و حوشم هرگز نتوانستم بی تفاوت باشم.
بنظر من انسانها باید بتوانند برای سرنوشت و زتدگی خود تصمیم بگیرند و دولتمردان موظفند که امکانات اجتماعی و ساختار سیاسی کشور را به گونه ای هدایت کنند که امکان تاثیرگذاری و مشارکت مردم در تمامی عرصه ها فراهم شود. من برای استقرار چنین نظامی فعالیت میکنم. بنظر من سیاست دولتی مبتنی بر روندهائی است که در آن جا برای من و شما تصمیم گرفته میشود که چگونه زندگی کنیم . اساسا بین زندگی و سیاست پیوندی ناگسستنی و غیر قابل انکار وجود دارد ، بنابراین چگونه میشود زندگی کرد اما در سیاست دخالت نکرد . سیاست یکی از عرصه هائی است که منافع مختلف اجتماعی با هم ملاقات میکنند و در واقع سیاست ، ابزار انتظامات مناسبات اجتماعی است. تمام زندگی ما منبعث از سیاستی است که از جانب دولتمردان ما اتخاذ میشود و من میخواهم در تعیین سرنوشت خود و هموطنانم تاثیرگذار باشم از اینرو برای احقاق حقوق بشر و دموکراسی در ایران فعالیت میکنم.
تعرف شما از حقوق بشر چیست ؟
حقوق بشر ضمانتهای اخلاقی و پایه ای بالقوه ای است که مردمان همه کشورها ، به صرف انسان بودن باید از آن برخوردار باشند.
حقوق بشر جهانشمول است و مرز و نژاد و جنسیت نمی شناسد. تعهد صیانت از حقوق بشر به عهده دولتها و سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد است.
دستیابی به مفهوم واقعی حقوق بشر نتیجه و سرآمد فعالیت هزاران فیلسوف و دانشمند و حقوق دان و تمام خیرخواهان بشر است که امروزدرقالب اعلامیه حقوق بشر به دست ما رسیده است،
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک پیمان بین المللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده‌است و شامل ۳۰ ماده‌ است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می‌پردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی که تمامی ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند، مشخص کرده‌است.
بیشتر فعالیت های شما در چه زمینه هایی بوده است؟
در زمینه های گونا گون از جمله تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی ، زنان ، تماس با نهادهای حقوق بشری و پارلمانها و نهادهای دولتی جهت انعکاس وضعیت فعالان سیاسی و حقوق بشری در ایران ، همکاری با NGO ها ، عضویت در حزب چپ پارلمانی سوئد ، مسئولیتهای مختلفی که در بخش معرفی خودم ذکر کردم .
آیا فعالیتی در زمینه ی دفاع از حقوق دگرباشان جنسی داشته اید؟
بله ، من همیشه چه در مصاحبه هایم و چه در گفتگوهایی که با مردم و همکاران خود دارم در خصوص حمایت از حقوق دگرباشان جنسی گفته ام و خواهم گفت . هم چنین تز دانشگاهی من در کشور سوئد در خصوص بیماران مبتلا به سرطان سینه و تجربیات فیزیکی و روحی زنان بود که در بخشی از آن به تجربیات زنان لزبیین پرداختم که در دانشگاه ما انتخاب این موضوع خیلی صدا کرد .
به اعتقاد من حقوق دگرباشان جنسی یا همجنسگرایان نباید هیچ تفاوتی با سایر اقشار جامعه داشته باشد. این نیز یکی از پدیده های بشری است که در طول تاریخ بشر وجود داشته و بلحاظ علمی نیز کاملا پدیده ای انسانی و بغایت نرمال و عام میباشد.
علم امروز ثابت کرده که نیاز و تمایل جنسی بخشی از انسانها، بسمت جنس موافق گرایش دارد. اینکه علم امروزی به چنان نتیجه ای رسیده تنها توضیح علمی این پدیده را برای ما ساده کرده است و بدان معنا نیست که خود پدیده امر تازه ای است. سابقآ بعضی از روانکاوان گرايش به همجنس را انعکاسی از ترس از نزديکی به جنس مخالف تلقی کرده و آن را با موضوع عقده توضيح می دادند، اما وجه تشابه اين تئوريها مبنی بودن آنها بر اساس تحقيقات و مشاهدات بالينی بود. يعنی اين روانکاوان اساس تحقيقات خود را همانا بيماران روانی همجنسگرا قرار داده و تحقيق خود را به حوزه همجنسگرايان عادی در اجتماع گسترش نمی دادند و اين اصلی ترين انتقاد به اينگونه نظريات است چون تعدادی همجنسگرای بستری شده که همگی دچار اختلالات روانی اند، نمیتوانستند و نمی بایست بعنوان نماينده کل جامعه همجنسگرايان در جامعه معرفی شوند، لذا حرکات و رفتار آنها را هم نميتوان به همه تعميم داد. بهمين سبب هم هست که نتائج تحقيقات قديمی که بر بيمار بودن همجنسگرايان دلالت دارند ، جانبدارانه و بدون اعتبار معرفی میشوند. نکته دوم اينکه سطح آگاهی بسيار نازل اجتماعی در باره پديده همجنس گرايی و تعصبات عمومی و وجود همجنسگراِیی در ليست بيماريها در آن زمان، در نتيجه گيريهای روانکاوان تاثیر گذار بودند. و سومین نکته اینکه، در آن دوره خود همجنسگرایان هم شناخت امروزی از احساسات خود نداشتند وچون فکر می کردند بیمار هستند، تعداد زیادی از آنها برای ” معالجه ” از روانشناسان و روانکاوان استمداد می طلبیدند.فرويد که يکی از بنياگذاران روانکاوی است گرايش به همجنس را يکی از انواع تمايلات جنسی انسان معرفی میکند و آن را بيماری نمی داند. در اول ژانويه سال 1993 سازمان بهداشت جهانی ( WHO ) هم همجنسگرايی را از ليست بيماريهای خود حدف کرد و آن را بعنوان يک پديده و گرايش طبيعی برسميت شناخت. دليل تآخير زياد سازمان بهداشت جهانی در برسميت شناختن همجنسگرايی مخالفت و مقاومت نمايندگان کشورهای ديکتاتورزده عضو اين سازمان است که باعث شدند جمله بنديها هم حتی الامکان کم رنگ شوند. اما جمله اصلی در اسناد سازمان بهداشت جهانی می گويد: ” نفس گرايش جنسی بعنوان اختلال تلقی نمیشود.”بعد از سال 1973 تعداد هر چه بیشتری از کشورها قوانين خود را بر اساس آخرين دست آوردهای علمی در باره جنسیت و همجنسگرایی تنظیم نموده و در این مسیر حقوق اجتماعی- مدنی همجنسگرایان را در قوانین خود تثبیت کردند تا جایی که امروز در قوانین تمام کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا، اسرائیل، افریقای جنوبی و کلآ در همه کشورهایی که دارای دمکراسی هستند، حقوق همجنسگرایان تثبیت شده است. آخرین کشوری که بیمار بودن همجنسگرایان را لغو کرده و حقوق همجنسگرایان را برسمیت شناخته، کشور چین می باشد.تلاش برای تثبیت حقوق همجنسگرایان تنها شامل کشورهای غربی نمی باشد. سالهاست که همجنسگرایان کشورهای غیر غربی از تایلند تا ترکیه، از مکزیک تا ایران و از لبنان و مصر تا بولیوی در تلاش برای دستیابی به حقوق خود هستند و دست آورهای مهمی هم داشته اند. در کشور ما، چند سالی است که موضوع جنسیت در جامعه حاد شده و هرچند که تضييقات و فشارهای موجود امکان پرداخت جدی و علنی را از علاقمندان سلب ميکند اما به برکت اينترنت سايتهای زيادی کم و بيش به اين مسائل گريزی هر چند ناقص می زنند. با اینهمه، از مسير همين تلاشهاست که برداشتهای بی پايه و سنتهای بدون پشتوانه عقل و منطق فرسوده و ديدگاههای علمی و امروزی در باره جنسيت در فرهنگ اجتماعی ريشه دوانده و بمرور خود را تثبيت میکنند.اما ظاهرآ مسير چنين حرکتی چندان هم ساده نیست. بنابراین شناخت صحيح از موانع و مشکلات پيش رو از يک طرف و جمع آوری بيشترين نيروی ممکن در اردوی خواهان آزادی جنسی و همکاريهای نزديک و دست زدن به ابتکارات تازه، راه دست يابی جامعه به آگاهيهای جنسی و هزينه برقراری آزادی جنسی منطبق با حقوق بشر و شايسته يک جامعه مدرن را کم خواهد کرد.
ضمن اینکه بسیار مهم است که دقت شود که همجنسگرائی مسئله ای فراتر از یک ارتباط جنسی است هما نطور که ارتبا ط من با همسرم و شمای نوعی قطعا باید فراتر از اینها باشد.
آیا ارتباطی با دگرباشان دارید؟
بله ارتبا ط دوستانه وگاهی بعنوان مراجعین در محل کارم .
چه تفاوت هایی بین حقوق دگرباشان جنسی ، حقوق زنان، حقوق اقلیت های قومی و مذهبی و ... وجود دارد ؟
بهتر است بگوئیم چه شبا هتهائی وجود دارد. من از دریچه اعلامیه جهانی حقوق بشرماده اول آن، مسئله را اینگونه توضیح میدهم که
مادهء ١
تمام افراد بشر آزاد زاده می‌شوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يكديگر با روحيه ای برادرانه رفتار كنند.
دگرباشان جنسی ، زنان و اقلیتهای قومی ، مذهبی همه مورد بی مهری ، تحقیر وظلم حقوق و حقیقی چه دولت و چه ملت قرار گرفته اند. در قوانین مجازات جمهوری اسلامی در مورد مردان و زنان همجنسگرا چاپ سال 71 در فصل 1 و2 حد لواط (هم جنس گرائی مردان) و مساحقه ( هم جنس بازی زنان ) بعد از 3 بارمرگ است.
ماده 131‌- هر‌گاه مساحقه سه بار تكرار شود و بعد از هر بار حد جاري گردد در مرتبه ‌چهارم حد آن قتل است‌. (قانون مجازات اسلامی )
همین قوانین را با حقوق زنان در قانون اساسی جمهوری اسلامی مقایسه کنید وببینید چه تشابهاتی بدست می آورید،
در دیه اسلامی، ‌زن حقی معادل نصف مرد دارد. به همین روال در قوانین خانواده و ارث و در ادای شهادت در محکمه، فرودستی زنان تثبیت شده است و به سبب ضعف عقل و ناتوانی تشخیص، آنان در قضاوت و حکومت برابر با رجال نیستند. ولی در مجازات بربرانه سنگسار به اتهام زنا، مرد تا سینه در خاک حبس می‌شود و زن تا به گلو، که امکان خلاص کردن خود و ابطال مجازات به حداقل برسد ، چرا که تن زن مکان بروز شهوانیتی‌ست که ابزار شیطان است. قانون اسلامی‌ برای سرکوب شیطان و هدایت جامعه در مسیر عفاف و تقوی، ازدواج را محل حلالیت شهوات قرار داده و هر گونه رابطه جسمانی خارج از آن را ممنوع می‌کند. در این قانون، چند همسری و ازدواج موقت که راه حلال تمتع را بر مردان می‌گشاید و مجازات‌های سخت که راه خروج زنان از جاده عفاف را سد می‌کند، تکمیل کننده یک دیگرند. کنترل تن زنان، کلید حفظ نظم است. حجاب اسلامی ‌نماد نظم سلطه ‌پرور و مردسالاری است که از طریق قانون مشروعیت می‌یابد و در تمامی ‌عرصه‌ها اعمال می‌گردد و تبلیغ و ترویج می‌شود. قوانینی که در آن زنان ضعیفه و نصف مرد قلمداد می‌شوند، آداب و رسوم سنتی مردسالار را قوت می‌بخشد. طبق قانون، اجازه مرد برای کار زن و مسافرت او ضروری است. زنان حق آواز خواندن و رقصیدن در مجامع مختلط را ندارند. شرکت آنان در مسابقات ورزشی مختلط فقط در رشته‌هائی چون تیراندازی و اسب ‌سواری و اسکی مجاز است که در آن، نوع لباس، فرم‌های زنانه بدن را مخفی می‌کند و یا شطرنج و مسابقه معلولین که تن در آن حرکتی «محدود» دارد.
مشاهده میکنید که فرهنگ واپسگرای این حکومت با مردم خویش چگونه رفتار میکند. در حالیکه ما شاهدیم که جوامع پیشرفته امروزی نه تنها دگرباش بودن را برسمیت میشناسند بلکه امروزه صحبت از برسمیت شناختن ازدواج آنها با هم است. برخی از ايرانی ها به ناحق خود را برتر از اعراب می دانند، در حاليکه برخی جوامع عربی در اين سه دهه ای که ما گرفتار گفتگو با روحانيون راست و چپ، اقتدارگرا و اصلاح طلب هستيم، تا حدی پيش رفته اند که کتابی چون “خانه يعقوبيان” در رابطه با هم جنسگرايی به يکی از پرفروش ترين کتاب ها تبديل شده و فيلمی که کارگردانی مصری بر مبنای اين کتاب کارگردانی است، سرگرم دروی جوايز جشنواره های بين المللی است.
در رابطه با اقوام و ملیتهای ایرانی و اقلیتهای مذهبی نیز وضع بر همین منوال است. حقوق آنها همچون زنان و دگرباشان جنسی پایمال میشود. آنها نمیتوانند بزبان مادری خود آموزش ببینند و در مدارس مجبورند گویش فارسی داشته باشند ، درارگانهای مرکزی پارلمانی و دولتی از حقوق برابر برخوردار نیستند. ازمنابع طبیعی کشور سهم یکسان ندارند و... اقلیتهای مذهبی نیز در ایران بشدیدترین شکل سرکوب شده اند و از هیچ حقوق انسانی و برابری برخوردار نیستند. نماينده جامعه بين المللی بهائيان در سازمان ملل متحد از تشديد فعاليت های دولت ايران برای تحت ‌نظر گرفتن بهائيان اين کشور خبر داده است. دولت حق شهروندان برای تغییر دین را به رسمیت نمی‌شناسد و از آن حمایت نمی‌کند. غیرمسلمانان نباید به اعمال دینی آشکار و یا تبلیغ در میان مسلمانان بپردارند؛ و در مورد کتابهای چاپی دینی نیز محدودیت‌هایی اعمال می‌گردد. ارتداد، و به ویژه برگشتن از اسلام، احتمال مجازات مرگ را در پی دارد." ایران بخش هایی از گزارش بین المللی در مورد آزادی مذهب در سال 2006 منبع: دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کار وزارت امور خارجه آمریکا در قانون اساسی ایران آمده که "دین رسمی ایران اسلام و مذهب شیعه جعفری (دوازده امامی) است." دولت ایران آزادی مذهب را محدود می‌کند. درطول مدت تهیه گزارش وضعیت بسیار ناگوار احترام به اقلیتهای مذهبی، به ویژه بهائیان و مسلمانان صوفی، بیش ازپیش رو به وخامت گذاشته بود. مسلمانان سنی، مسلمانان صوفی، بهائیان، زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان اقلیت‌های مذهبی کشور را تشکیل می‌دهند. گزارش‌های متعددی از حبس، آزار، تهدید و تبعیض نسبت به اقلیت‌های دینی به خاطر اعتقادات مذهبی آن‌ها به دست رسیده است. مواضع، شعارها و رفتار دولت ایران محیط ناامنی را برای اقلیت‌های دینی، به ویژه بهائیان و مسلمانان صوفی، به وجود آورده است. زرتشتیان، مسیحیان انجیلی و جامعه‌ی کوچک یهودی تا حدودی هدف آزارهای دولتی قرار گرفته‌اند. به دنبال انتخاب رئیس جمهوری، احمدی نژاد، در خرداد 1384، رسانه‌های دولتی بر شدت تبلیغات منفی خود علیه اقلیت‌های مذهبی به ویژه بهائیان افزودند. دولت به شدت آزادی مذهبی را محدود می‌کند. قانون اساسی اعلام می‌نماید که "دین رسمی ایران اسلام و مذهب شیعه جعفری (دوازده امامی) است." تمامی قوانین باید با تفسیر رسمی از شرع سازگاری داشته باشند. قانون اساسی می‌گوید که "در چارچوب قوانین" تنها اقلیت‌های به رسمیت شناخته شده عبارتند از زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان که آزادند به مناسک دینی خود عمل نمایند؛ با این همه، اعضای این اقلیت‌های به رسمیت شناخته شده نیز گزارش‌هایی از موارد زندانی شدن، آزار، تهدید و تبعیض به خاطر اعتقادات مذهبی‌شان داده‌اند . پیروان گروه‌های مذهبی که از طرف قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده‌اند، حق ندارند به مناسک اعتقادی خود عمل نمایند. این منع قانونی بشدت در مورد پیروان مذهب بهایی اعمال می‌شود و دولت آنان را به عنوان یک گروه مرتد در اسلام می‌شناسد که ریشه‌های سیاسی آنان با انقلاب اسلامی کشور در تضاد است. این در حالی است که بهائیان خود را مسلمان نمی‌دانند، بلکه خود را به عنوان مذهبی مستقل می‌شناسند که ریشه در سنت‌های اسلامی شیعه دارد.
این شمه ای بود از فجایع حکومت و دولت اسلامی.
اما در پایان مایلم بگویم که توانمند ساختن همجنسگرایان و برسمیت شناختن حقوق آنها جزء تضعیف تفکرات کهنه ضرر دیگری ندارد . افراد همجنسگرا و جایگاه فرهنگی آنها در جامعه ما از هر طرف مورد هجوم سنت ها، فرهنگ و قدرتمندان سیاسی است. مسلمآ روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعی در کشور که تحت سانسور هستند دراین رابطه محدودیت دارند اما اگر وبلاگ نویسان، مجلات و روزنامه های اینترنتی و دارندگان سایتها هر کدام به سهم و مسئولیت خود در چاپ و انتشار اطلاعاتی در باره همجنسگرایی بپردازند، بدیهی است که تاثیر قابل ملاحظه ای در روشن کردن این مسئله برای اذهان عمومی خواهند گذاشت و سهمی در جا انداختن مفاهیم مدرن در کشورمان.