آن کس که حقیقتی را می داند و پنهان می کند، تبهکار است. برتولت برشت

بنی آدم اعضاء یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند- جو عضوی بدرد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار

۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

پیشینه ی جشن چهارشنبه سوری

از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجه ی پایان اسفندماه برگزار می شده است.
در هیچیک از متون باقیمانده ی پیش از اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه های عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های مورخان یونانی درباره ی ایران نیز درباره ی جشن چارشنبه سوری سخنی گفته نشده است.
متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریبا ساکت بوده اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون «ابوریحان بیرونی» نیز درباره ی آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره ها در تعدادی از متون کهن، نشان دهنده ی این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها برگزار می شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نیز نام برده شده است.[1]
نخستین و کهن ترین کتابی که در آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ی ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (286 تا 358 هجری قمری) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته می شود، واقعه ای به شرح زیر از میانه ی سده ی چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است :
«... و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیسد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنان که «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.»[2]
در این روایت هرچند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه سوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشاره ای هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبه سوری دارد، شاهنامه ی فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پرموده» پسر ساوه شاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آماده ی رزم بودند، ستاره بینی بهرام را پند می دهد که :
ستاره شمر گفت بهرام را          که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت          همه  کار  ناسودمند  آیدت
یکی باغ بُد درمیان سپاه        از این روی و زان روی بُد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد    بدان  باغ  که  امروز  باشیم  شاد
ببردند پر مایه گستردنی          می و رود و رامشگر و خوردنی
..............
ز جیهون همی آتش افروختند       زمین و هوا را همی سوختند [3]
درباره ی این سروده های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است :
نخست اینکه بر مبنای واژه نامه ی «فریتس وُلف»، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهن ترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است. هرچند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به سدها سال پیش از آن باز می گردد.
دویم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است.
سیُم اینکه برخلاف اعتقاد عربان که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن می پنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمی پنداشتند و بخصوص چارشنبه را «گاهِ کام و جشن» دانسته اند.[4]
این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه های آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه سوری تا پایان روز به آب تنی در چشمه ی کنار آرامگاه سعدی می پردازند و پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه می دهند.
در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان کنونی (اَران)) جشن چارشنبه سوری در هر چهار چارشنبه ی اسفندماه برگزار می شود. برخی جشن چارشنبه سوری را به دلیل نبود روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد می کنند در حالی که این پندار درست به نظر نمی رسد. هرچند که از دلایل و دیرینگی چارشنبه سوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام  روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه ی فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبه روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می رود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه تکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچ وجه بی احترامی به آتش نیست، بلکه این کار بگونه ای نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همه ی بدی ها و نادرستی ها و کدورت ها انجام می شود. سرودها و ترانه های معروف چارشنبه سوری نیز به این نکته اشاره دارند.[5]
گستره ی برگزاری جشن چهارشنبه سوری
در همه ی سرزمین های ایرانی در فاصله ی پنج هزار کیلومتری کردستان تا چین، آیین جشن چهارشنبه سوری به همراه مراسم جانبی بسیار متنوع و زیبای آن و سرایش ترانه های شادی بخش و جشن و پایکوبی برگزار می شود. گستره ی برگزاری این جشن حوزه ی حضور فرهنگ ایرانی را نشان می دهد. این گستره نه تنها کشور ایران بلکه از سرزمین های شرق عراق و شمال آن (کردستان غربی)، شمال سوریه، شرق ترکیه، جنوب روسیه (داغستان و چچنستان)، آذربایجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان، افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، غرب و شمال هند وغرب چین تشکیل می شود.[6]
مراسم شب چهارشنبه سوری
در شب چهارشنبه سوری، به جز روشن کردن سه یا هفت کوپه آتش به یاد سه پند بزرگ ایرانیان، «اندیشه ی نیک»، «گفتار نیک»، و «کردار نیک» و یا هفت امشاسپند «هرمزد»، «وهومن»، «اردیبهشت»، «شهریور»، «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد»، مراسمی ویژه ای نیز برگزار می شود مانند :
آتش افروزی بر فراز خانه ها و بلندی ها، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه ی نو، خرید اسفند (اسپند دانه)، چراغانی، تهیه و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب قلیا و آب دباغ خانه به گوشه و کنار خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، قاشق زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن قفل به گردن یا گوشه ای از چادر، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه قدیمی، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه ی چهارشنبه سوری و ...
گزیده ای از مراسم ویژه ی چهارشنبه سوری در جای جای ایران
مراسم قاشق زنی که تقریبا در همه ی سرزمین های ایرانی برگزار می شود بدین گونه است که مردم و بعضا کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و صاحبخانه نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه می گذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب خود را با چادر می پوشانند.
در تاجیکستان و ازبکستان، در بخارا و سمرقند و شهر سبز، در شب چهارشنبه سوری همه ی مردم شستشو می کنند و مردان پس از تراشیدن موی سر خود از روی بوته ی آتش فروزان می پرند و می گویند : «روی پاک از تو، دامن پاک از ما»[7]
در بدخشان و شمال افغانستان نیز دختران موی سر خود را به چهل رشته تقسیم کرده و آن را می بافند و در انتهای رشته ی موها تـَرکه ی ظریفی می بندند تا تمام چهل رشته به ترتیب در کنار یکدیگر قرار گیرند و هنگام پریدن از روی آتش می گویند : «به روی مبارکت گردم. زردی مرا گیر و سرخی ات را بده». در بعضی از دهات درواز بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش می نشینند و می رقصند.

در غرب چین در شهرهای یارکند و تاشغورقان و نیز در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالی که آن را یادگار آرش تیرانداز و آن جا را مرز ایران می دانند، آتش می افروزند و می گویند «زیان و زحمتمان را افشاندیم و سوزاندیم».
در آذربایجان، جعبه های کوچکی با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه درست کرده و ریسمانی به آن می بندند و از روزن سقف خانه یا پنجره به داخل آویزان می کنند، صاحب خانه نیز شیرینی و خوراکی های را که از پیش آماده کرده درون این کجاوه ها می ریزد.
در روستای هشترود مراغه، هفت سنگ بر پیرامون بام خانه می چینند و در میان بام، آتش را در کنار کاسه ی آبی برمی افروزند و پس از پایان مراسم، کاسه ی آب را بر سر خانواده یا همسایگان خالی می کنند و برای آنان با گفتن «زندگی تان به روشنی درآید» زندگی خوب و روشنایی آرزو می کنند.
در بسیاری از روستاهای استان مرکزی ایران جوانانی که نامزد دارند از روی بام خانه ی دختر، شال خود را پایین می کنند و دختران در گوشه ی آن شال شیرینی و تخمه می پیچند. این رسم را «شال اندازی» می گویند.

در کرمانشاه زنان آبستن با آوردن هیزم برای آتش چهارشنبه سوری، باور دارند که هر چوبی که در آتش می گذارند پلیدی ها و وقایع ناگوار را از فرزندشان دور می کنند.
مردم شاه آباد (اسلام آباد) استان کرمانشاه، چهارشنبه سوری را جشن پیروزی کاوه ی آهنگر بر ضحاک می دانند و هر ساله به پاس این پیروزی در کوه های پیرامون شهر و روستا آتشی بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهای گروهی و جشن و پایکوبی تا نیمه های شب بر گرد آتش می چرخند.
زرتشتیان روستای مریم آباد یزد نیز بر این باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانه ی چاه روشن کرده است.
در خراسان هر خانواده چهارشنبه سوری را با سه یا هفت بوته ی آتش آغاز کرده و همه ی اعضا خانواده از روی آتش می پرند و می خوانند : «آل به در، بلا به در، دزد به در و حیز از دهات به در» و پس از پایان مراسم آتش را به حال خود می گذارند تا خاموش شود و آب ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ می دانند.
در روستای آزادور در دشت جوین خراسان نیز، سبزه ی نوروزی را در بین بوته های آتش قرار داده و از روی آن هم می پرند در حالیکه آیینه و کاسه ی آبی نیز در کنار آتش به چشم می خورد.
در بین ترکمنان بجنورد از این شب به نام «چارشنبه ی سنگین» یاد می شود و در این شب بین همسایگان و آشنایان، آش رشته و نان روغنی و آبگوشت پخش می کنند.
در هرات و بلخ دیگر شهرهای افغانستان، خاکستر چارشنبه سوری را دختری جمع کرده و در کنار روستا می ریزد و هنگام بازگشت در می زند و اهل خانه می پرسند کیست ؟
دخترک می گوید منم.
می پرسند از کجا می آیی ؟
می گوید : از عروسی.
می پرسند چه آورده ای ؟
می گوید : تندرستی.
در روستای زرتشتی نشین قاسم آباد یزد نیز پس از مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار می شود. به این ترتیب که یک دولچه ی (سطل) کوچک را برمی دارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز می ریزند. هرکس آن جا هست چیزی از خودش مانند انگشتر و ... را درون آن می اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچه ی سبزی می پوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و این دولچه را به دستش می دهند. دخترک اشیا را یکی یکی در مشت خود پنهان می کند و بیرون می آورد و یک نفر دیگر دو بیتی هایی را می خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شیئ را نشان می دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می رسد.
در تهران، زنان با حبوباتی که از راه قاشق زنی گردآوری کرده اند، آشی می پزند با نام «ابودرد» و باور دارند که این آش علاج همه ی بیماری ها است. همچنین در این شب دختران گوشه ی روسری یا چادر خود را گره می زنند و در بیرون خانه به نخستین کسی که برسند می خواهند که این گره را بگشاید تا گره های سال آینده باز شود
به قلم:ابراهيم پورداوود

انتقاد شدید دبیرکل سازمان ملل متحد از وضع حقوق بشر در ایران

سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد ایران سرکوب مخالفان را شدت بخشیده و بر اعدام زندانیان سیاسی و نوجوانان مجرم افزوده است. در این گزارش از افزایش اعدام، بازداشت‌ خودسرانه، محاکمه ناعادلانه و شکنجه مخالفان در ایران عمیقا ابراز نگرانی شده است.سازمان ملل روز دوشنبه در گزارشی که در ژنو منتشر شد اعلام کرد که ایران سرکوب مخالفان را شدت بخشیده، و بر اعدام زندانیان سیاسی و نوجوانان مجرم و قاچاقچیان مواد مخدر افزوده است. در  گزارش بان گی مون، دبیرکل سازمان ملل متحده، نسبت به اجرای احکامی چون شلاق، قطع عضو و سنگسار زنان و مردان ابراز نگرانی شده است. بان گی مون در این گزارش تصریح کرده است که ایران همچنان به زندانی کردن روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان و وکلا ادامه می‌دهد یا مانع از کار آنها می‌شود و گزارش‌های شکنجه و محاکمات ناعادلانه در این مورد فراوان است



. بان گی مون، در گزارش خود به شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو گفت: «دبیرکل از گزارش‌هایی که از افزایش اعدام، قطع عضو، دستگیری‌ها و بازداشت‌های خودسرانه، محاکمه‌های غیرمنصفانه و شکنجه احتمالی و بدرفتاری با فعالان حقوق بشر، وکلا، روزنامه‌نگاران و فعالان اپوزیسیون حکایت دارد، عمیقا نگران است.» بان گی مون روز دوشنبه از تهران خواست که به نمایندگان ویژه حقوق‌ بشر سازمان ملل اجازه دهد که برای بررسی اوضاع به ایران سفر کنند. به گفته بان گی مون، با وجود درخواست‌های مکرر سازمان ملل متحد، ایران از سال ۲۰۰۵ به نمایندگان این سازمان، اجازه نداده برای تهیه گزارش‌های خود به ایران سفر کنند.

قرار است روز سوم فروردین  ۱۳۹۰ (۲۳ مارس)  گزارش ۱۸ صفحه‌ای دبیرکل سازمان ملل درباره ایران، در شورای حقوق بشر سازمان ملل مورد بحث و گفت‌وگو قرار گیرد. خبرگزاری رویترز گزارش می‌دهد که ایالات متحده در تلاش است قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب برساند. قرار است پیش‌نویسی که سوئد در محکومیت ایران تهیه کرده و مورد حمایت آمریکا است، در روز پنجم فروردین در شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو به رای گذاشته شود. نزدیک به دو هفته پیش هیلاری کلینتون با اشاره به سرکوب مخالفان در ایران خواستار آن شده بود که شورای حقوق بشر سازمان ملل، با ایجادی پستی مستقل، به وضعیت حقوق بشر در ایران نظارت کند. در گزارش بان گی مون تاکید شده است که فعالان حقوق‌ بشری در ایران با اتهامات امنیتی مواجه‌اند و احکام سنگین برای آنها صادر می‌شود. در گزارش دبیرکل سازمان ملل آمده است: «روندی که نگران کننده است، افزایش شمار پرونده‌هایی است که زندانیان سیاسی در آن به محاربه متهم شده‌اند که مجازات مرگ را در پی دارد.» این گزارش می‌افزاید: «به رغم تعلیق مجازات سنگسار که از سوی رئیس قوه قضاییه در سال ۲۰۰۲ اعلام شد، قوه قضاییه همچنان مردان و زنان را به سنگسار محکوم می‌کند.» دبیر کل سازمان ملل همچنین اظهار داشت که در گفت‌وگو با محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر و امور بین‌الملل قوۀ قضاییه، در ماه دسامبر در شهر نیویورک، موضوع فشار بر فعالان حقوق بشر و نیز مجازات اعدام را در میان گذاشته است.

گفت و گویی با یکی‌ از بسیجیان نیرو های رزمی ذوالفقار


لزوم یادگیری دفاع شخصی برای جوانان سبز
دوستان گرامی سبز! کسانی که از بعد از انتخابات به مردم حمله می کنند دو نوع هستند. برخی از آنها فریب خورده هستند و برخی از اساس کثیف عقده ای و حرامزاده. گروه اول را باید آگاه کرد ولی گروه دوم باید ادب شود. اینجاست که یادگیری فنون دفاع شخصی برای مبارزه با این جانیان که تصویر برخی از آنها را در لینک می بینید و همچین دفاع از خود در برابر آنان ضروری به نظر می رسد.
گفتو گویی با یکی‌ از بسیجیان نیرو های رزمی ذوالفقار

در تمام درگیری‌های میدان آزادی و کشتار بی‌ گناهان یکی‌ از مهمترین گروهایی که با چاقو و چوب به مردم حمله میکردند مربوط به بسیجیان رزمی کار ذوالفقار بود.دوستی‌ نقل میکرد من به اجبار با آنها همکاری می‌کنم و بعد از کشتار میدان آزادی در مسجدی در خیابان مالک اشتر جمع شده بودیم و هر کدام از این بچه ها گزارش کار میدادند.برای نمونه ابوالفضل محمدی عنوان میکرد که تعداد زیادی از جوانها رو طوری مضروب کرده است که تا پایان عمرشان قابل راه رفتن نباشند،





شخص دیگری به اسم حسین از بسیجیان خیابان ۳۰ متری ج(پایگاه ملک اشتر در خیابان آزادی) عنوان میکرد من حدود ۲۰ نفر را از پشت موتور با چاقو زدم فقط در یک مورد آنها خیلی‌ ناراحت شدم که یک پیر زنی‌ حدود هفتاد و هفتاد پنج ساله بود. و سپس از دکتر رضایی میپرسد خدا مرا خواهد بخشید؟و دکتر رضایی در جواب گفت اینها یزیدیان هستند و ما لشکریان امام حسین، هر گونه آسیب زدن به اینها از نظر مقام معظم رهبری مباح هست حتی آتش زدن خانه هایشان و نا امن کر
دن زندگی‌ در ایران برای آنها، این کشور را امام زمان به ما هدیه داده و ما باید از هر ترفندی برای سرکوب مخالفین و یزیدیان استفاده کنیم، و سپس نقل خاطره‌ای میکرد از مقام معظم رهبری : کشور ایران را خود آقا امام زمان به ما هدیه کرده است و با هر ترفندی شده است تا ظهور امام زمان باید کشور را در دست داشته باشیم





دانشجویی که قلبش توسط همین جانیان پیرو رهبر شکافته شد






جنایتکاری که لقب دکتر را یدک می کشد و حمله به یک پیرزن را با چاقو از پشت کار درستی می نامد. این جنایتکار باید در دادگا های بین المللی محاکمه شود






علی سراج مسئول تربیت بدنی منطقه مالک اشتر

.البته باید بگویم این دوست تعریف میکرد که تعداد زیادی از بچه‌های رزمی کار ذوالفقار از این وضعیت بسیار ناراحت هستند هر عمل حرام و خلاف اخلاقی‌ را با هیچ ابایی انجام میدهیم و نقل میکرد در یکی‌ از فرعیهای خیابان آزادی ۳ جوانی که پس از تظاهرات در حال بازگشت به خانه هایشان بودند آن قدر کتک زدند که هر سه جان سپردند و تعداد زیادی از مردم شاهد بر این ماجرا بودند، و اگر مردم بخواهند علیه ما شهادت بدهند چه باید بکنیم؟ بالاخره اگر بخواهم بگویم آنقدر ما در این چند روز گذشته جنایت کردیم که هم دنیا و هم آخرت خود را از دست داده ا‌یم، اکثر بچه‌ها عذاب وجدان گرفته اند ولی‌ متاسفانه راه برگشتی‌ نیست چون شدیدا همه ما میترسیم که اگر ورق باز گردد همه ما محاکمه خواهیم شد و با جنایات صورت گرفته مطمئنا سر نوشتی‌ غیر از مرگ در انتظار ما نخواهد بود، پس به همین جهت هر روز بیشتر در این لجنزار فرو میرویم. این دوست میگفت بچه‌ها حتی خجالت میکشند نماز بخوانند چون میدانند هیچ رضایی از طرف خداوند برای این جنایات وجود ندارد و همانند شمر که با حکم قاضی شارع که فتوا قتل امام حسین را داد ما نیز با فتوا چنین قضاتی به جان مردم افتاده ا‌یم.من به این دوست گفتم تو که آدمی‌ این چنینی نبود، چگونه گرفتار این منجلاب شدی، تو که همیشه میگفتی‌ برای خدمت به مردم آمدی؟ تو که میگفتی‌ صرفاً برای این در بسیج هستم که نگذارم قدرتمندان به مردم مظلوم ستم کنند و... حرفهای دیگری زدم که دوست ما بغضش ترکید و دیگر قادر به صحبت کردن نبود.آقای خامنه ای، چه بر سر این جوانان آوردی، چرا مردم رو مقابل مردم گذاشته ای، آیا پنج روز حکومت به دنیا ارزش چنین جنایت ها را دارد؟ اما مطمئن باش قبل از همه همین بچه‌های بسیج تو را محاکمه خواهند کرد.به امید آنروز که دور نیس

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

به بهانه روز مبارزه با سانسور


کتمان حقایق  بستن دهان حقگو وسانسورخبری اتفاق جدیدی در زندگی بشر نیست با نگاهی گذرا به تاریخ ردپای سانسور را در لایه های باستانی تاریخ در گوشه گوشه جهان باستان و در میان نوشته های مورخان میتوان یافت تاریخ نگارانی که بر حسب حب وبغض شخصی  ویا تحت امر شاهان دست به سانسور واقعیات تاریخی میزدند با ظهور ادیان اسمانی و ابراهیمی (یهود مسیح واسلام) سانسور معنایی تازه یافت بدین معنا که هرانچه بر طبق نظر علمای مذهبی در جهت مخالف منافع دین وبالطبع منافع شخصی انها قرار میگرفت بلافاصله باید محومیگردید واقعیات زیادی از زندگی پیامبران وشخصیت واقعی انها و اعمالی که انجام داده اند به موجب این مصلحت اندیشی مذهبی سانسور گردیده وامروزه به لطف پیشرفت علم تاریخ وباستان شناسی بسیاری از انها برما معلوم گردیده این نوع از سانسور که میتوان انرا سانسور مذهبی نامید امروزه نیز با شدتی بسیار زیاد صورت میگیرد و مردان دین با تمام توان در سانسور حقایق مذهبی اهتمام میورزند
با ورود چاپ و روزنامه و کتاب  تیغ تیز سانسور جلایی دیگریافت و با توانی مضاعف در راستای خدمت به سیاست و استعمار به فعالیت پرداختاولین باری که سانسور در مطبوعات ایران رخ داد در سال 1254 بود که نشریه ای به نام میهن در اولین و اخرین شماره ی خود واقعیاتی از فساد در بین سران مملکتی را افشا کرد و طبیعتا مزاج ناصرالدین شاه را خوش نیامد و دستور توقیف نشریه را صادر کرد این طلیعه سانسور مطبوعاتی در ایران بود امرنامبارکی که تا همین لحظه نیز ادامه دارد نگاهی به وضعیت امرنشر چه قبل وچه بعد ازانقلاب درایران این مطلب رابه اثبات میرساند که سانسور با سرعتی شتاب دارپیش میرود کمترکسی است که سرنوشت روزنامه هابعدازدوم خردادرافراموش کرده باشد ودرسالیان گدشته شاهد پیدایش نسل جدید سانسور به نام سانسور اینترنتی بودیم  امری که در اغاز به نام جلوگیری از دسترسی به سایتهای پورنو انجام شد اما در مدتی کوتاه تمامی سایتهای سیاسی و دگراندیش ووبلاگهای روشنفکران را شامل شد 
در کل سانسور امریست در راستای عقب نگه داشت ن جوامع تلاشی است مذبوحانه جهت خط دهی فکری به مردم وکنترل مخالفین 
به امید روزی که در جهانی بی سانسور ودر امنیتی کامل هرکسبتواند عقاید خودرا بی انکه به دیگران توهین کند ابراز نمادید

عوامل جمهوری اسلامی باردیگرانجیل ها را به آتش كشیدند!


اداره باbible-burn-1زرسی و كشف كالای قاچاق با هماهنگی نیروی امنیتی سپاه پاسداران ۲ كارتن كتاب حاوی بیش از ۳۰۰ جلد كتاب مقدس را كه در جریان یك عملیات ایست بازرسی در داخل یك اتوبوس كشف و ضبط كرده بودند به آتش كشیدند.
به نقل از گزارشگران آژانس خبری مسیحیان ایران " محبت نیوز" روز سه شنبه مورخ ۱۹ بهمن ماه ۱۳۸۹ اداره بازرسی و كشف كالای قاچاق با همكاری سپاه پاسداران استان آذربایجانغربی شهرستان سلماس ، در اقدامی بیش از ۳۰۰ جلد كتاب مقدس مسیحیان را بهمراه برخی دیگر از كالاهای قاچاق مكشوفه نظیر مشروبات الكلی و ... كه پیش از این توسط ماموران امنیتی در نوار مرزی كشور كشف و ضبط شده بود را طی مراسمی در روستای " دریشك " به آتش كشیدند.
روستا " دریشك" در نزدیكی مرز ایران و تركیه و در ۱۵ كیلومتری شهرستان سلماس قرار دارد.
بر پایه این گزارش علي اكبر آقايي، نماينده مردم سلماس در مجلس شوراي اسلامي ورود اینگونه كالا و اجناس بطریقه قاچاق از طریق مرزهای كشور به داخل ایران را ضعف مرزبانی سلماس دانست و از نیروهای مرزبان و امنیتی كشور خواست تا در این امور بیشتر هشیار باشند .
بر اساس گزارش"محبت نیوز" كه پیش از این منتشر گردید ، در روز جمعه 7 آبان ماه ۱۳۸۹ ماموران ایست بازرسی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران آذربایجانغربی در یک دستگاه اتوبوس مسافربری مسیر سلماس – تهران که از شهر سلماس ( واقع در 90 کیلومتری ارومیه  ) عازم تهران بود ، تعداد 300 جلد کتاب مقدس ( انجیل ) را پس از بازرسی اتوبوس کشف و ضبط نمودند .
به همراه این کتاب ها که به صورت 2 بسته پستی توسط اتوبوس حمل می شد هیچکس نبوده و بنابر این تا کنون کسی در این رابطه بازداشت نشده است . اما گزارش ها حاکی از آن است که منزل یکی از نوکیشان مسیحی شهرستان سلماس دراین ارتباط توسط ماموران امنیتی اطلاعات مورد بازرسی قرار گرفته است .
این اقدام شرم آور نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی درمورد برخورد با كتاب مقدس مسیحیان در حالی‌ صورت می‌گیرد که در خرداد ماه سالجاری نیز ( ۸ جون ۲۰۱۰ ) در اقدامی مشابه صدها جلد کتاب مقدس را در شهرستان سردشت از شهرهای مرزی در غرب كشوربه آتش كشیدند و خبر آن به صورت بسیار آشکار و مستند توسط رسانه‌های حكومتی وابسته به حکومت اسلامی اعلام شده بود.
در همین ارتباط سایت رسمی متعلق به مركز مبارزه با جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن اعلام ورود "كتب مقدس" مسیحیان به تعداد زیاد از مرزهای غربی به داخل ایران ،از قول یكی از مسئولان امنیتی كشور در استان آذربایحانغربی با اعلام این موضوع تاكید كرده بود كه نیروهای نظامی اشغالگر ( امریكا) كشور همسایه غربی ایران (عراق ) نقش مهمی در این مسئله دارند و آنها این كتابها را از طریق مناطق مرزی مشترك با عراق وارد كشورمان میكنند .
علیرغم این اعمال هنوز تاكنون هیچ اعتراضی از سوی سازمانهای مسیحی و یا نهادهای حقوق بشر نسبت به سوزاندن كتاب مقدس توسط عوامل جمهوری اسلامی نشده است.

همچنین در این خصوص حتی مسئولان قوهٔ قضاییه و مراجع مذهبی نیز که همواره در حال دادن احکام گوناگون هستند در این بار سخنی به میان نیاوردند.
مدتی‌ قبل در طرح قران سوزی توسط رهبر یک کلیسای کوچک ۵۰ نفره در فلوریدای آمریکا شاهد بودیم که رسانه‌های حکومت اسلامی با بوق و کرنا ، این موضوع را تبدیل به بحث روز کرده و سپس با انتشار بیانیه‌های مختلف راهپیمایی‌های مختلفی‌ در محکومیت آن در شهرهای مختلف به راه انداخته بودند، مراجع برای پیشی‌ گرفتن از هم بیانیه‌های,گوناگونی صادر کردند و حتی قبل از اقدام این رهبر کلیسا در به آتش زدن قرآن، فرمان قتل ایشان از طرف برخی‌ از رهبران مذهبی‌ نیز صادر شد ، در بین نکتهٔ قابل توجه این بود که این تصمیم آن کشیش از طرف بخش بزرگی‌ از جامعه مسیحیان‌ جهان تقبیح شد و شاید اولین معترضین به ایشان از میان مسیحیان بودند ولی‌ در مقابل اهانت به کتاب مقدس مسیحیان كه از سوی عوامل جمهوری اسلامی صورت گرفت شاهد بودیم که علیرغم انتشار خبرآن از سوی "محبت نیوز" كه دربسیاری از رسانه های داخلی و خارجی نیز انعكاس داشته است با این حال تمام رهبران مذهبی‌ ایران و اسلام در سکوت کامل نظاره‌گر این اهانت آشکار بوده و هیچ عکس‌العملی نشان ندادند.
مقامات امنیتی ایران با عناوین فریبنده و توخالی ، مثل (کتب انجیل و تورات تحریف شده) سعی‌ در توجیه این عمل شرم آور خود دارند، اما بر همگان آشکار است که این اهانت به کتاب مقدس مسیحیان ، ادامهٔ روندی محاسبه شده از سوی‌ مراکزی است که از سالها پیش سیاست مسیحی‌ ستیزی را در دستور کار خود قرار داده‌اند و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی به مبارزه با مسیحیت و انجیل پرداخته اند . بر خلاف ادعای مقامات مذهبی‌ و امنیتی ایران در تحریف کتاب مقدس، تمام مسیحیان جهان انجیل کنونی را که از روی نسخه‌های خطی‌ تنظیم شده است بر درستی و صحت و اعتبار آن اتفاق نظر دارند.
قدمت بعضی‌ از قسمتهای خطی‌ عهد جدید آن به ۵۰ سال بعد از مصلوب شدن عیسی نیز می‌رسد و حتی برخی‌ از نسخه‌های عهد قدیم کتاب مقدس مربوط به هزار سال پیش از میلاد مسیح هستند و میشود گفت در طول تاریخ هیچ کتابی‌ به اندازهٔ کتاب مقدس اینقدر با توجه و دقت به نسخه‌های قدیمی‌ تنظیم نشده است و منابع آن هنوز در موزه‌ها و کتابخانه‌ها و مرکز علمی‌ جهان به دقت نگاه داری میشود بنابرین ادعای مقامات مذهبی و امنیتی ایران در تحریف بودن کتاب مقدس جز یک ادعای توخالی چیز دیگری نیست.
گسترش مسیحیت و گرویدن مردم ایران به مسیحیت در سالهای اخیر ، گویی ترس عجیبی‌ در دل‌ مقامات امنیتی ایران ایجاد کرده است که در طول یک سال اخیر به سیاست مسیحیت ستیزی خود سرعت و شکل زشتری داده‌اند، پس از سخنرانی سید علی خامنه ای در مورد لزوم مبارزه با کلیساهای خانگی ، شاهد دستگیری و شکنجه و آزار شدید مسیحیان در ایران بودیم و حال میبینیم که مقامات امنیتی ایران برای اجرای دستورات علی‌ خامنه‌ای از انجام هیچ عمل شرم آوری واهمه ایی ندارند و کتاب مقدس را که مورد احترام بیش از ۲ میلیارد انسان می‌باشد را بدون توجه و با گستاخی‌ به آتش میکشند.

قانون اساسی‌ ایران مسیحیت و یهودیت را به رسمیت میشناسد و به آنها اجازه استفاده از کتب مقدس خود را میدهد ولی‌ حکومت اسلامی ایران از سالها پیش همزمان با تعطیلی‌ انجمن کتاب مقدس ایران به مسیحیان اجازهٔ انتشار کتاب مقدس و دیگر کتب مسیحی‌ را نمیدهد و حتی بهمراه داشتن بیش از یک جلد کتاب مقدس ترجمه فارسی میتواند برای یک فرد جرم تلقی‌ شود.
بنابراین مسیحیان ایران به دلیل این محدودیت ها و نیاز كلیساها و ایمانداران مسیحی مجبور هستند که کتاب مقدس را که با زحمت بسیار و با سرمایه و کمک‌های مردمی بسیاری ازمسیحیان دنیا در خارج از کشور چاپ میشود را توسط برخی افراد كه به صورت قاچاق چه از طریق مسافر و یا مرزها‌ی زمینی وارد ایران می كنند تهیه نمایند.

امروز خدا هم «حقوق بشر» می‌خواهد

محمد مجتهد شبستری
هیچ تئوری دینی و غیردینی دیگری، امروز نمی‌تواند در کشورهای مسلمان جایگزین ایده حقوق بشر شود.

سالها پیش در کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین نوشته بودم طرح و تصویب اعلامیه حقوق بشر یک «ضرورت تاریخی» بود که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948، بر سیاستمداران انسان دوست جهان آشکار شد. آنان از مشاهدات تاریخی اسف بار خود به این نتیجه رسیدند که تنها راه تئوریک نفی مطلق خشونت و خونریزی، این است که رشته‌ای از حقوق اولیه برای همه افراد بشر بدون هیچگونه استثناء و تبعیض و صرفاً از آن نظر که بشرند در سراسر جهان به رسمیّت شناخته شود و پایه و اساس تنظیمات حقوقی ـ سیاسی داخلی کشورها و روابط بین‌المللی قرار گیرد. آن حقوق اولیه در مواد 30 گانه اعلامیه حقوق بشر به صورتی شفاف بیان گردید. از جهانیان و همه دولت‌ها خواسته شد این اعلامیّه را بپذیرند. و آن را در مقام عمل با کوشش وافر به کار بندند.

پس از انتشار آن کتاب یکی از منتقدان کتاب خطاب به من چنین نوشت: اگر اروپائیها و امریکائیها در جنگ جهانی دوم و پیش از آن خون یکدیگر را ریختند و به ضرورت طرح حقوق بشر رسیدند این واقعیت تاریخی چه ربطی به ما مسلمانان دارد؟ شما از مسلمانان می‌خواهید حقوق بشر را بپذیرند و آنرا بر زیربنای تنظیمات سیاسی خود قرار دهند. به چه دلیل آنچه را برای دیگران ضرورت تاریخی پیدا کرده برای مسلمانان نسخه پیچی می‌کنید؟ ما نیاز به حقوق بشر نداریم و به این ضرورت تاریخی نرسیده‌ایم.

در آن سال‌ها که آن منتقد چنین می‌نوشت گرچه ستمگری‌ها و خشونت‌ورزی‌ها در زیر پوست رژیم‌های کشورهای مسلمانان به صورتی اسفبار جریان داشت امّا هنوز نه اقدامات خشونت بار دو سال اخیر آشکار در خیابان‌ها و زندان‌های ایران اتفاق افتاده بود و نه این همه خشونت و کشتار سبعانه که امروز آشکارا و در روز روشن در بعضی از کشورهای مسلمان رخ می‌دهد. امروز حوادث ایران و غیر ایران، روشن‌تر از آفتاب نشان می‌دهد که ما مسلمانان هم، بدون هیچ تردید به «ضرورت تاریخی حقوق بشر» در جامعه‌های خود رسیده‌ایم. هیچ تئوری دینی و غیردینی دیگری، امروز نمی‌تواند در این کشورها به صورتی مؤثر جایگزین ایده حقوق بشر شود و کاری از پیش ببرد. من برای این مدّعا 3 دلیل دارم:

اوّلاً: مقابله همگانی ملّت ایران اعم از دیندار و غیردیندار، با خشونت مفرط که در سال‌های اخیر در کشور ما به نام دین رخ می‌دهد جز با ایده حقوق بشر که در مقام انتقاد و اعتراض سیاسی یک «موضوع قبل از دین» است با هیچ تئوری دیگری میسّر و عملی نیست.

ثانیاً: آنچه در ماه‌های اخیر افراد ملت‌های کشورهای اسلامی خاورمیانه را اعمّ از دیندار و غیردیندار، علیه سلب آزادی‌ها و تبعیضات و ستم‌های سازمان یافته حکومت‌ها به شکلی شگفت‌آور بسیج کرده واقعیتی جز مطالبۀ آزادی و برابری برای همه انسان‌ها که لبّ‌لباب حقوق بشر است، نمی‌باشد. هرکس از اخبار حوادث منطقه و شعارها و تحوّلات آن آگاه باشد و نامی دیگر بر این قیام‌ها بگذارد آشکارا به تحریف تاریخ می‌پردازد و منکر بدیهیات می‌شود. در این کشورها همه حقوق بشر می‌خواهند کسانی با انگیزه دینی و کسانی دیگر با انگیزه‌های غیردینی. جالب اینکه علمای دینی رسمی این کشورها، خصوصاً کشور مصر، موقعی به قیام پیوستند که اگر چنان نمی کردند سیل خروشان قیام آنان را نیز با خود می‌برد.

ثالثاً در برابر آن گونه قتل عام و جنایات ضد بشریت که در کشور لیبی اتفاق می‌افتد چه ایده‌ای جز حقوق بشر می‌تواند مایۀ استغاثه و دادخواهی ملت مظلوم لیبی نزد جهانیان گردد و عواطف جهانیان را با آن مردم همراه سازد و فشار بین‌المللی را علیه حکومت خونریز لیبی به اوج رساند و زوال آن رژیم سفّاک را رقم بزند.

آنچه اخیراً در ایران و سایر کشورهای اسلامی خاورمیانه اتفاق می‌افتد آشکارا نشان می‌دهد که مطالبۀ حقوق بشر برای مسلمانان هم یک ضرورت تاریخی شده است. تفسیرهای انسان دوستانه ایدئولوژی‌های دینی حکومتهای منطقه هرگز نمی‌تواند جای اعلامیه حقوق بشر را بگیرد. در برابر این تفسیرها تفسیرهای دیگر خشونت‌گرای پاره‌ای از عالمان رسمی دین یا طالبان و القاعده قرار دارد، خنثی شدن تفسیرهای انسان دوستانه با این تفسیرهای خشونت‌گرا عملاً به نیروی مقاومت و مقابله ستمدیدگان و در بند شدگان کشورهای مسلمان علیه حکومت‌ها، ضربه‌های شدید وارد می‌کند و آن‌ها را زمین‌گیر می‌سازد. تنها محتوای مواد 30 گانه اعلامیه حقوق بشر است که مقاومت‌ها و مقابله‌ها را صریحاً و بدون امکان تفسیرهای خشونت‌گرا تأیید و تقویت و تحکیم می‌کند.

اگر واقعیت این است که در جهان امروز، ملتهای منطقه برای مقاومت و مبارزه بر ضد اختناق‌ها و بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌های سازمان یافته حکومت‌ها، ایده حقوق بشر را برگزیده‌اند و عملاً هم راهی جز این پیش پای آنها نیست یک انسان خداباور چگونه می‌تواند مدعی شود خداوند مخالف این حقوق بشر است. چگونه می‌تواند در برابر اعلامیه حقوق بشر که امروز تنها سرمایه تئوریک این مقاومت‌ها و مبارزه‌ها ست ایده‌ای به نام «حقوق بشر اسلامی» علم کند که «لایسمن و لایغنی من جوع»، ایده‌ای که چون انطباق با شریعت اصلاح نشده را می‌طلبد در مقام عمل روح حقوق بشر را که آزادی و برابری انسان‌ها صرفاً به خاطر انسان بودن است نابود می‌سازد، افراد جامعه را در برابر حکومت‌های شریعتمدار ستمگر خلع سلاح می‌کند و از هیچ‌گونه وجاهت بین‌المللی برای فریاد و استغاثه برخوردار نیست. تردید ندارم امروز هم خدا از ما انسانها حقوق بشر می‌خواهد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

داستان موش وداستان ما

موشی درخانه تله موش دید، به مرغ وگوسفندو گاو خبردادهمه گفتند: تله موش مشکل توست بما ربطی ندارد. ماری درتله افتادو زن خانه راگزید،ازمرغ برایش سوپ درست کردند،گوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدند؛گاورابرای مراسم ترحیم کشتندوتمام این مدت موش درسوراخ دیوار مینگریست ومیگریست (مولانا)
حال حکايت اين روزگار ماهم شده حکايت همين موش ورفقاش به جاي اينکه به بلايي که داره سر هممون مياد فکرکنيم تمام نيرومون رو گذاشتيم تو کوبيدن همديگه واز ماجراي تله غافل شديم حالا کدوم گروه قراره تو اين ماجرا نقش مرغ وکدوم حزب نقش گوسفندو کدوم جنبش نقش گاو رو بازي کنه سوالي است که در صورتيکه به همين رفتارمون ادامه بديم وبا هم متحد نشيم به زودي جوابش رو با چشمهاي خودمون خواهيم ديد

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

10درویش گنابادی محاکمه شدند


۱۰ درویش گنابادی به‌طور هم‌زمان در بروجرد محاکمه شدند. یکی از وکلای دراویش بعد از اتمام دادگاه، از اعلام وقت دادگاه برای رسیدگی به اتهامات دیگر دراویش در آینده خبر داد. در همین حال برای ۱۸۹ درویش احضاریه صادر شده است.
«۱۰ درویش گنابادی امروز ۱۴ اسفند ۱۳۸۹، به‌طور هم‌زمان، در یک دادگاه در شهر بروجرد محاکمه شدند» این خبر را مریم مشفق یکی از پنج وکیل دراویش گنابادی، بعد از اتمام جلسه دادگاه به دویچه وله اعلام می‌کند و ادامه می‌دهد: «این دادگاه از ساعت ۹ صبح تا ساعت ۴ بعدازظهر طول کشید. از ۱۰ متهم ردیف اول بازجویی شد. ما هم دفاعیات‌مان را مطرح کردیم و دادرسی انجام شد.»
پیشتر نمایندگان دراویش گنابادی از محاکمه ۱۸۹ تن از این درویشان به‌شکل همزمان خبر داده بودند. خبری که از سوی رئیس دادگستری بروجرد تکذیب شد.
به نقل از سایت ایرنا، محمد صادق اکبری، رئیس دادگستری بروجرد، محاکمه دسته‌جمعی دراویش را تکذیب کرده و گفته است: «به‌دنبال تخریب حسینیه دراویش در بروجرد برخی از دراویش دستگیر شدند. این متهمان با وکلایشان در مجموع حدود ۱۵ نفر هستند. اکنون کار رسیدگی به جرایم این افراد با حضور وکلای آنها در حال انجام است». رئیس دادگستری بروجرد، شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹، اتهام دراویش گنابادی را "اخلال در نظم عمومی"، "تبلیغ علیه نظام" و "توهین" دانسته است.
شاکی‌هایی که متهم شدند
مریم مشفق یکی از پنج وکیل دراویش گنابادی از جریان محاکمه دراویش در دادگاه می‌گوید: «هم موکلان ما و هم خود ما این اتهامات را شدیدا تکذیب کردیم. متاسفانه جای متهم و شاکی در این پرونده عوض شده است. اصلا اخلال در نظم ملی و امنیت کشور مطرح نبوده است. چون طبق اصل ۱۳۹ قانون اساسی، تمام تجمعات قانونی است. ضمنا دراویش برای "اقامه نماز" به حسینیه رفته بودند. این دراویش بودند که شدیدا مورد ضرب و جرح و پرتاب سنگ و گاز اشک‏آور قرار گرفته بودند. در واقع دراویش شاکی بودند که آن‌ها حسینیه‏‌شان را خراب کرده‌اند، آن را آتش زده‏اند و اموال‏شان را به غارت برده‌اند و آن‌ها را شدیدا مورد ضرب و جرح قرار داده‏‌اند.»
وکیل دراویش گنابادی از "قرار منع تعقیب برای حمله‌کنندگان به حسینیه دراویش گنابادی" خبر می‌دهد و می‌گوید: «متاسفانه در دادگاه گفتند کسانی که شما از آن‏ها شاکی هستید، از نظر ما مجرم نیستند. البته جایی که دراویش متهم هستند، آن‏ها تندتند اتهامات را قبول می‏کنند. به استدلال‏های ما گوش می‏دهند، اما آن را قبول ندارند. به‏هرحال ما اتهامات را شدیدا تکذیب کردیم و در دادگاه گفتیم، جای متهم و شاکی در این پرونده عوض شده است.»
از تکذیب خبر محاکمه دسته‌جمعی تا واقعیت خبر
مصطفی آزمایش یکی از دراویش گنابادی و مدیر روابط‌عمومی "انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران" در گفت‌‌و‌گو با دویچه وله درباره اظهارات رئیس دادگستری بروجرد مبنی بر "تکذیب محاکمه دسته جمعی دراویش" می‌گوید: «ایشان گفته است، "متهمان و وکلایشان در مجموع حدود ۱۵ نفر هستند". اصلا این جمله‌بندی از نظر حقوقی ضعف دارد. برای ۱۸۹ درویش، توسط دادگستری بروجرد احضاریه‏ی قانونی فرستاده شده و به دادگاه احضار شده‏اند. چطور وقتی ۱۸۹ نفر به دادگاه احضار شده‌اند، بعد رییس دادگاه‌ می‌گوید که آن‌ها با وکلایشان مجموعا حدود ۱۵ نفر هستند؟»
جواب پرسش مصطفی آزمایش را مریم مشفق، وکیل دراویش گنابادی این‌گونه می‌دهد: «۱۰نفر اول را که از نظر آن‏ها اتهام‏شان بیشتر بود و یکی از اتهامات‏شان "توهین به مقام رهبری" بود را امروز رسیدگی کردند. برای بقیه هم گفتند، وقت دادگاه‏شان متعاقبا  اعلام می‏شود»
مصطفی آزمایش یکی از دراویش گنابادی، حمله‌کنندگان به حسینیه دراویش در گناباد را بسیجیانی به سرکردگی دو روحانی جوان به نام‌های "عبدالرحیم بیرانوند، امام جماعت مسجد‏النبی بروجرد" و "علی کشوری" می‌داند و درباره روز حادثه می‌گوید: «این دو نفر، جماعت بسیجی را جلوی حسینه آوردند. آن‏ها اول فحاشی کردند، بعد به‌داخل حسینیه کوکتل مولوتف پرتاب کردند و به‌سمت حسینیه یورش بردند. دراویش در حالت محاصره قرار گرفتند و حسینه هم دچار احتراق شد. بعد بولدوزر آوردند برای این‏که حسینیه را کاملا تخریب کنند. نزدیک بود این دراویش جان‏شان را در حسینیه از دست بدهند.»
آقای آزمایش درباره روز بعد از حادثه می‌گوید: «دراویشی که جراحت‏های خیلی جدی برداشته‏ بودند، روز بعد به دادگستری رفتند و بر علیه مهاجمین شکایت کردند. دادگاه روحانیت بروجرد، این دو نفر، یعنی عبدالرحیم بیرانوند و علی کشوری را مجرم تشخیص داد و آن‌ها را محکوم به ترک بروجرد، به مدت ۷۰ روز کرد. اما حالا مشاهده می‏کنیم، همان دراویشی که مصدوم و مضروب بودند و در این ماجرا شاکی بودند را روی صندلی متهم نشانده‌اند.»
"حمایت از مهدی کروبی" یکی از دلایل فشار بر دراویش
عده‏ای معتقدند در طول تاریخ، عرفا و علمای دینی اختلافاتی داشته‏اند. آیا افزایش فشارها بر دراویش از سوی حکومت دینی ایران،  ناشی از همین اختلاف است؟
مصطفی آزمایش در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «این مسئله ارتباطی به اختلاف بین علمای دینی و عرفا در طول تاریخ ندارد. این یک مقوله‏ی دیگری است. احضار فله‏ای ۱۸۹ درویش به دادگاه و شدت گرفتن فشارها به‏طور ناگهانی بر دراویش در روزهای اخیر دلیل دیگری دارد. در طول انتخابات ریاست جمهوری، دراویش از شیخ مهدی کروبی حمایت کردند. به این علت که دستگاه‏ حاکم و نیروهای امنیتی در هر موردی خواستند به دراویش فشار بیاورند و در حق‏شان اجحاف کنند، آقای کروبی در مقابل آن‌ها ایستادگی کرد و این کار را محکوم کرد.»
آقای آزمایش از ایجاد "علاقه عاطفی" بین "دراویش" و "مهدی کروبی" می‌گوید و ادامه می‌دهد: «حکومت پیش خودش حساب می‏کند، حالا که آقای کروبی در حصر و حبس است، ممکن است مخالفت‏هایی به‌وجود بیاید. به همین دلیل درویش‏ها را به این شکل زیر فشار قرار می‏دهند تا از واکنش احتمالی آن‏ها جلوگیری کنند.»
به گفته مریم مشفق یکی از وکلای دراویش گنابادی، جلسه دوم دادگاه دراویش گنابادی بنابر اعلام دادگاه در اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ برگزار خواهد شد.

گردی زمین فتنه‌ی گالیله بود( اندراحوالات روزگارما)


قهقهه‌ی تقریرچی دربار ناصرالدین شاه را بشنوید که شاه جلوش ایستاده از او می‌پرسد: «به چه می‌خندی مردک؟». تقریرچی می‌گوید: «هیچ قربان، به این کتاب». شاه می‌پرسد: «چه می‌خوانی؟» می‌گوید: «تاریخ پادشاهان جهان را. این راکه چه وقت به دنیا آمده‌اند و کجاها را گرفته‌اند و بر چه کسانی حکم رانده‌اند». شاه می‌پرسد: «این کجاش خنده ‌دار است مرتکه؟» تقریرچی می‌گوید: «آخرش قربان». می‌پرسد: «آخرش چه نوشته؟» می‌گوید: «هیچ. نوشته؛ و در فلان روز مرد!».
و خب؛ ناصرالدین شاه اگر درس می‌گرفت به آن وضع کشته نمی‌شد که در به در توی حرم عبدالعظیم این طرف آن طرف بدود و این در را بگیرد بسته باشد، دستگیره آن یکی را بچرخاند زنجیر شده باشد و سرآخر هم صورت به صورت میرزای شالفروش که قبضه‌ی طپانچه را تو مشت گرفته، خونش بپاشد به در و دیوار و به ضریح. نماز میت را کاش می‌شد وقت تولد خواند.
مثل همین است ماجرای گالیله‌ئو گالیله‌ئی!
گالیله به واتیکان گفت: «من امروز کشف فرخنده‌ای را به شما نشان خواهم داد» و دست توی خورجینش کرد و تلسکوپی را که شاگردش مارسیللی از هلند آورده بود، بیرون کشید و روی میز گذاشت و گفت: «این است آن کشف فرخنده. شما با این وسیله،‌ دور را نزدیک می‌بینید و آنچه در وهم می‌دیده‌اید، اکنون به چشم خواهید دید». از کشیشان، یکی‌شان آن کشف فرخنده را از گالیله گرفت و از توش نقش فرشته روی برج را نشانه رفت و گفت: «حیرت‌انگیز است. فکر می‌کنم اگر دستم را دراز کنم می‌توانم آن فرشته را لمس کنم». آن دیگری ناقوس کلیسای سن میشل یا هر قدیس دیگری را با تلسکوپ نگاه کرد و گفت: «شگفت‌آور است». در این هنگام مارسیللی – ناباور از اینکه گالیله در روز روشن کشف هلندی‌ها را به نام خودش زده است - سر پیش گوش این اختربین برد و گفت: «اما این همان است که من از هلند آورده‌ام! شما فقط جلد قرمزش را عوض کرده‌اید و جلد سبز برایش گذاشته‌اید». گالیله گفت: «نه! این با آن فرق دارد. من با این سبز حقیقت مکتوم آسمان‌ها را نشانه می‌روم اما آنها با آن قرمز، مشغول تماشای دزدان دریایی هستند و می‌خواهند بدانند که فلان کشتی کی می‌رسد. این سبز کشف من است». گالیله این را گفت و در جواب به کاردینال بربرینی که می‌گفت: «چه کشف بزرگی» گفت: «کشف بزرگتر در راه است. من با این وسیله، آسمان‌ها را به شما نشان خواهم داد و کرات دیگر را. ما تنها نیستیم. زمین خطاب آخر نیست و نه حتی صاف نیست، بلکه گرد است، و ساکن نیست، بلکه می‌گردد. همه چیز در چرخش است و هیچ چیز ثابت نمی‌ماند».
کاردینال‌ها از شنیدن این سخن پس نشستند و هر کدام ان‌قلت و عذری آوردند. گالیله گفت: «با آنچه لحظه‌ای پیش ناقوس کلیسای سن میشل را می‌دیدید، اکنون می‌توانید حقیقت را تماشا کنید». گفتند: «این کشف نیست بلکه سحر و جادو است». گالیله گفت: «چشم شما با حقیقت، تنها به قدر برگرداندن سر فاصله دارد. سر بچرخانید و آسمان را از توی این دریچه‌ي کوچک نگاه کنید». اما واتیکان نگاه نکرد و گالیله را واداشت که توبه کند چرا که در غیر این صورت، سرنوشتی مانند «جوردانو برونو» در انتظارش خواهد بود. مفتیان و مفتشان شبانه جار زدند: «اگر گالیله تا صبح توبه کرد ناقوس به صدا درخواهد آمد وگر نه، کشته خواهد شد». شاگردان گالیله در دفتر کار استاد جمع بودند. عده‌ای می‌گفتند: «نباید توبه کند» و عده‌ای می‌گفتند: «چرا نباید؟ آیا باید شکنجه را تحمل کند و در آتش سوزانده شود؟ آیا ترس و واهمه و خوف جزو غرایز عادی بشر نیست؟». شاگردان بحث می‌کردند که ناقوس صدا کرد. ناباور و شگفت زده به همدیگر نگاه کردند و در سکوت، با مو و ابرو و پایه‌های صندلی ور رفتند. چندی گذشت تا اینکه «آندره‌آ» بی جربزگی و ترس گالیله را به انتقاد گرفت و گفت: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد». گفت و باز سکوت کرد.
گالیله به درون اتاق آمده بود. گفت: «پیاله‌ای آب به من بده آندره‌آ» اما آندره‌آ صورت برگرداند و لعنت کرد. کسی برای هیات‌دان پیر آب برد. گالیله آب را که نوشید گفت: «نه آندره‌آ. بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد.
ما گفتیم زمین گرد نیست، اما زمین بی اعتنا به حرف ما، گرد است و می‌گردد». نیز همین گالیله که در مرز ایتالیا روزگار تبعید را می‌گذراند و هر چراغ و هر شعله‌ای را از او دریغ می‌کردند – فقط و فقط برای اینکه ننویسد – و در روز نیز بالای سرش نگهبان می‌گماشتند - که باز هم ننویسد – وقتی آندره‌آ برای رفتن به آلمان به دیدار او آمد، آخرین نوشته‌اش را همچون امانتی که انگار از جد جلیل انسان حضرت آدم(ع) به ارث برده باشد،‌ دست او داد و گفت: «هنگامی که حقیقت را زیر پیراهنت پنهان کرده‌‌ای، سخت مراقب باش». آندره‌آ پرسید: «شما چطور توانستید با وجود این همه نگهبان و بدون نور، کتاب بنویسید؟». گالیله گفت: «وقتی نور خورشید را از تو دریغ کنند، به چراغ و به شمع پناه می‌بری. وقتی شمع را از تو دریغ کنند، هیزم می‌افروزی و وقتی هیزم نیز دریغ شود، زیر نور ماه کارت را خواهی کرد. آنها نمی‌توانند شب مهتابی را از ما بگیرند. چراغ را شاید بگیرند،‌ اما ماه را نه – نمی‌توانند». آندره‌آ چشم بر عنوان نوشته‌ی استاد انداخت: «مباحثات». و ورق زد و خواند: «طبیعی است که اگر یک اسب از فاصله یک ذرعی بر زمین بیفتد دست و پایش بشکند، اما اگر مورچه‌ای از ماه به زمین بیفتد، سالم می‌ماند. هیچ بزرگی قوی و هیچ کوچکی ضعیف نیست». و تو اینها را که می‌خوانی یادت باشد هر‌ شندره پوشی را که دیدی گمان نبر دیوانه است. تو نور را از روی سایه تشخیص می‌دهی، پس در این دیوانه، عاقلی چون ابن هیثم نیشابوری را ببین که از ترس تکفیر خود را به دیوانگی زد. امروز تو این را می‌خوانی و می‌دانی اما از یاد نبر، که خیام را به خاطر دانستن و آگاه کردن، در خانه‌اش در بند کردند و حبس نظر نگه داشتند. پس نوشت: «از بحر تفکرم برآورد خرد / دُرّی که ز بیم سُفت می‌نتوانم».بدان که پشت لباس آن دیوانه‌ که هر حقیقتی را منکر  می‌شود، مصلحتی هست و آن مصلحت، میل ابن هیثم به علم است و میل مجنون عامری به عشق و میل خیام به آزادی.
علیرضا روشن